حکایت غربتِ غریب الغرباء
حکایت غربتِ غریب الغرباء
سکوت و تحریف تواریخ موجب آن شده که ابعاد جنایات برخی ستمگران و از آن جمله مامون عباسی برای آیندگان به درستی آشکار نباشد. مامون با رذیلت و حیلهگری نه تنها امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را سرانجام مسموم و مقتول ساخت، بلکه بسیاری از وابستگان امام و علویان بزرگوار و شیعیان وفادار به امام را نیز نابود کرد یا آواره شهرها و دشتها و کوهها نمود، و چنان عرصه را بر آنان تنگ ساخت که آن گرا میان پنهان و گمنام هر یک به گوشهای فراری شدند، و سرانجام برخی شربت شهادت نوشیدند و برخی نیز گمنام زیستند و مردند. از تاریخ زندگی بسیاری از آنان هیچ خبری در دست نیست فقط برخی خبرهای پراکنده توسط شیعیان ضبط و محفوظ مانده است.
کشته ی حسادت دشمن
واقعه شهادت امام رضا علیه السلام در روز آخر ماه صفر سال 203 هجری بود و در این هنگام امام پنجاه و پنج سال داشت. اباصلت هروی که از یاران نزدیک امام رضا علیه السلام است، گفتاری دارد که چگونگی امور بین مامون و امام، و سرانجام شهادت آن امام گرامی را برای ما بازگو میکند.
احمد بن علی انصاری میگوید از اباصلت پرسیدم: چگونه مامون با آنکه به احترام و دوستداری امام تظاهر میکرد و او را ولیعهد خود ساخت، ممکن است به قتل او اقدام کرده باشد؟
اباصلت گفت: «مامون چون عظمت و بزرگواری امام را دیده بود، اظهار احترام و دوستی میکرد و او را ولیعهد خود نمود تا به مردم وانمود کند که امام دنیا دوست است و در چشم مردم سقوط کند؛ اما چون دید بر زهد و تقوای امام لطمه ای وارد نیامد و مردم از امام چیزی برخلاف قدس و تقوی ندیدند و به همین جهت مقام و فضیلت امام نزد مردم روزافزون شد، مامون از متکلمان شهرهای مختلف افرادی را گرد آورد و به امید آنکه یکی از آنان در بحث علمی بر امام غلبه کند و مقام علمی امام نزد دانشمندان شکست بخورد، و آنگاه بوسیله آنان نقص امام نزد عامه مردم مشهور شود؛ اما هیچ کس از یهودیان و مسیحیان و آتش پرستان و صایبین و برهمنان و ملحدان و دهری مذهبان و نیز هیچ جدل کنندهای از فرقههای مسلمانان با امام سخن نگفت مگر آنکه امام بر او پیروز شد و او را به استدلال خویش معترف ساخت. چون چنین شد مردم میگفتند: «به خدا سوگند علی بن موسی الرضا برای خلافت اولی و شایسته تر از مامون است.» ماموران مامون این خبرها را برای او بازگو میکردند و او سخت خشمگین میشد و آتش حسدش زبانه میکشید. و نیز امام علیه السلام از گفتن حق در برابر مامون پروا نداشت، و در بسیاری از مواقع چیزهایی که ناخوشایند مامون بود میفرمود، این نیز موجب شدت خشم مامون و کینه او نسبت به امام میشد. سرانجام چون حیله های گوناگون خود علیه امام نتیجه نگرفت، پنهانی امام را مسموم ساخت.» (عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 241)
آری، سرانجام مامون تصمیم به قتل امام گرفت؛ زیرا دریافته بود که به هیچ وجه نمی تواند امام را آلت دست خویش قرار دهد و عظمت امام و توجه جامعه نسبت به آن گرامی نیز روزافزون بود، و با تمام کوششهای مامون که مایل بود بر شخصیت اجتماعی امام لطمه ای وارد سازد، شخصیت و احترام امام روز به روز اوج بیشتر میگرفت.
مامون میدانست هر چه وقت بگذرد حقانیت امام و تزویر مامون برملا تر میشود؛ و از سوی دیگر عباسیان و طرفداران آنان از عمل مامون در واگذاری ولیعهدی خود به امام، ناراضی بودند و حتی به عنوان مخالفت در بغداد با ابراهیم بن عباسی بیعت کردند. بدین ترتیب حکومت مامون از جهات مختلف در خطر قرار گرفته بود، لذا پنهانی درصدد نابودی امام برآمد و او را مسموم ساخت تا هم از امام خلاصی یابد و هم بنی عباس و طرفدارانشان را به سوی خود جلب کند.
از این رو، پس از شهادت آن گرامی به بنیعباس نوشت: شما انتقاد میکردید که چرا مقام ولایتعهدی را به علی بن موسی الرضا وا گذاشتم، آگاه باشید که او درگذشت، پس به اطاعت من درآیید.
عروج غریبانه
روایات وارده درباره کیفیت شهادت امام علیهالسلام اتفاق دارد، بنابر گفته ابوالفرج و مفید مامون آن حضرت را به وسیله آب انار و انگور زهرآلود مسموم کرده است، مفید در ارشاد از عبدالله بن بشر نقل کرده که گفته است:
مامون به من دستور داد ناخنهایم را از حد معمول درازتر نگه دارم و این را به کسی اظهار نکنم، من چنان کردم، سپس مرا احضار کرد و چیزی شبیه تمر هندی به من داد و گفت این را با هر دو دست خود نرم کن، من همین کار را کردم، پس از آن از جا برخاست و رفت و بر امام علیهالسلام وارد شد و به او عرض کرد:
حالت چگونه است؟
امام علیهالسلام فرمود: امیدوارم خوب باشم.
مامون عرض کرد: من هم به حمد خدا امروز خوبم، آیا امروز کسی از پرستاران نزد شما آمده است؟
امام علیهالسلام فرمود: نه.
مامون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که آب انار حاضر کنید که از آن نمیتوان بینیاز بود.
سپس مرا صدا کرد و گفت: یک دانه انار بیاور و چون آوردم گفت به دست خود آب آن را بگیر و چون آب آن را گرفتم، مامون آن را به امام رضا علیهالسلام خورانید و همین سبب شهادت آن حضرت شد و دو روز پس از آن وفات فرمود.
از اباصلت هروی نقل شده که گفته است:
هنگامی که مامون از نزد امام رضا علیهالسلام بیرون رفت من بر او وارد شدم، به من فرمود ای اباصلت کار خود را کردند و شروع به حمد و ثنای الهی فرمود.
مامون میکوشید طرفداران و پیروان امام رضا علیهالسلام از شهادت امام مطلع نشوند، و با تظاهر و عوامفریبی میخواست جنایت خود را پنهان سازد و وانمود کند که امام به مرگ طبیعی درگذشته است، اما حقیقت پنهان نماند و یاران ویژه امام و وابستگان از ماجرا باخبر شدند.
هنگامی که امام رضا علیهالسلام به شهادت رسید، مامون مرگ آن حضرت را بلافاصله اعلام نکرد و جنازه آن حضرت را یک روز و یک شب نگه داشت، سپس محمد بن جعفر بن محمد و گروهی از آل ابی طالب را احضار کرد و جسد مبارک امام علیهالسلام را صحیحا بدون این که اثری بر آن باشد، به آنان نشان داد و پس از آن گریست.
و گفت ای برادر بر من دشوار است که تو را به این حالت ببینم، در حالی که آرزو میکردم که من پیش از تو بمیرم اما خداوند آنچه میخواهد میکند.
مامون بیتابی و اندوه بسیاری از خود نشان داد و جنازه آن حضرت را بر دوش گرفت و تا محل دفن و جایی که امروز زیارتگاه آن حضرت است، تشییع کرد.
پیش از آن که قبر کنده شود مامون حاضر شد و دستور داد که در کنار پدرش قبر آن حضرت حفر شود سپس گفت:
صاحب این جنازه برای من حدیث کرد که قبری که برای او کنده میشود، در آن آب و ماهی نمایان خواهد شد قبر را حفر کنید، چون حفر کردند و لحد آماده شد، آب در آن جوشید و ماهی در آن ظاهر شد، سپس آب فرو نشست و امام رضا علیهالسلام در آن دفن شد.
پیکر پاک امام، در طوس در ده سناباد از دهات نوغان در خانه حمید بن قحْطبه - در قبه ای که گور هارون در یک سمت آن قرار دارد -، و امروز محل زیارت و عبادت شیعیان جهان است به خاک سپرده شد. درود خدا و پیامبران و پاکان و نیکان بر روح مقدس آن بزرگوار.
ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
وبلاگ خوبی داری از مطلبت خوشم اومد