روداب

روداب

روداب

روداب

۳۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

امام صادق علیه السلام ـ به نقل از پدرانش علیهم السلام ـ فرمود : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله خطاب به اصحاب خود فرمود : کدام یک از شما همیشه روزه دار است؟ سلمان ـ رحمة اللّه علیه ـ عرض کرد: من اى رسول خدا. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: کدام یک از شما تمام شب را شب زنده دارى مى کند؟ سلمان عرض کرد: من اى رسول خدا. پیامبر فرمود: کدام یک از شما هر روز قرآن را دوره مى کند؟ سلمان عرض کرد: من اى رسول خدا در این هنگام یکى از اصحاب پیامبر عصبانى شد و گفت: اى رسول خدا! سلمان مردى ایرانى است و مى خواهد برما فخر بفروشد. فرمودى: کدام یک از شما همیشه روزه دار است. گفت: من، در حالى که بیشتر اوقات روزه ندارد، فرمودى: کدام یک از شما تمام شب را شب زنده دارى مى کند. او گفت: من، در صورتى که بیشتر شب را در خواب است. فرمودى: کدام یک از شما هر روز قرآن را دوره مى کند. او گفت: من، در صورتى که بیشتر روزها خاموش است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خاموش اى فلان! تو کجا و شخصى چون لقمان حکیم کجا؟ از خودش بپرس جوابت را مى دهد. آن مرد به سلمان گفت: اى بنده خدا! آیا تو نگفتى که همیشه روزه دارى؟ گفت: چرا. مرد گفت: اما من دیده ام که بیشتر روزها غذا مى خورى؟ سلمان گفت: چنان نیست که تو فکر کردى. من در ماه سه روز روزه مى گیرم و خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «هر که یک نیکى آورد او را ده چندان باشد(انعام/160)»، همچنین شعبان را به ماه رمضان وصل مى کنم و این است روزه همیشگى. مرد گفت: آیا تو نگفتى که تمام شب را شب زنده دارى مى کنى؟ سلمان گفت: چرا. مرد گفت: اما تو بیشتر شب را مى خوابى. سلمان گفت: چنان نیست که تو مى پندارى. من از حبیبم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرماید: هر که شب را با طهارت بخوابد، چنان است که شب زنده دارى کرده باشد و من هر شب را با طهارت به سر مى برم. مرد گفت: آیا تو نگفتى که هر روز قرآن را ختم مى کنى؟ سلمان گفت: چرا. مرد گفت: اما تو بیشتر اوقات روزت را خاموش هستى. سلمان گفت: چنان نیست که تو فکر مى کنى. من از حبیبم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که به على علیه السلام مى فرماید: اى ابا الحسن! حکایت تو در میان امت من حکایت «قل هو اللّه احد» است که هر کس یک بار آن را بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس دوبار آن را بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و هر کس سه بار بخواندش، قرآن را ختم کرده است و هر کس به زبانش تو را دوست بدارد یک سوم ایمانش کامل است و هر کس به زبان و دلش تو را دوست بدارد دو سوم ایمانش کامل است و هر کس به زبان و دلش تو را دوست بدارد و با دستش یاریت کند، ایمان را کامل ساخته است. اى على! سوگند به آنکه مرا به حق برانگیخت، اگر همان قدر که آسمانیان تو را دوست دارند، زمینیان نیز دوستت مى داشتند، بى گمان احدى به آتش دوزخ عذاب نمى شد. من هر روز سه مرتبه «قل هو اللّه احد» را مى خوانم. آن مرد دهانش بسته شد و برخاست.

معانی الأخبار : ٢٣٤/١

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۱ ، ۰۷:۴۷
محمد برزوئی
 آیا بعثت رخدادی منحصر به بستر زمانی و تاریخی خاصی است؟ 

اگر پاسخ ما به این پرسش مثبت باشد، باید فورا پرسید که چگونه مومنانی که پس از این رخداد می‌آیند، خود را با آن هماهنگ سازند و خرد و جان خویش را در پرتو بارقه آن روشنایی بخشند؟ از سوی دیگر، از آنجا که مبعث مهر پایانی است بر بر انگیختگی پیامبران و دعوت پیامبر خاتم، پایان‌بخش دعوت‌های پیشین، آن را نمی‌توان تنها در زمان و مکان خاصی محدود کرد. از این‌رو باید همواره آن را زنده نگه داشت و خوانشی تازه از آن در هر عصر و دوره‌ای عرضه کرد تا نوش پیام آن کام تشنگان حقیقت را تازه کند. مطلب حاضر، حاصل گفت‌وگویی است با حجت‌الاسلام دکتر احمد مبلغی، رئیس پژوهشگاه مطالعات تقریبی درخصوص بعثت و وضعیت انسان معاصر که از پی می‌آید.

مبعث خیزشی برای انسان است که حداکثری‌ترین اتصال و ارتباط ممکن با خداوند را رقم می‌زند و با ایجاد تحول در انسان، حرکت آدمی به سمت کمال را در تمام حوزه‌ها سبب می‌شود. ارتباط با خداوند عامل رشد انسان به شمار می‌رود و اگر این ارتباط به بهترین شکل ایجاد شود، انسان آماده برای تحول، می‌تواند برترین و بیشترین کمال را از حیث فردی و اجتماعی به‌دست آورد. به این ترتیب مبعث به معنای نقطه خیزش انسان برای تحول با بهره‌گیری از حداکثری‌ترین میزان ارتباط با خداوند است. از این‌رو هیچ حادثه‌ای به اندازه مبعث برای بشریت اهمیت ندارد و فراتر از آن نخواهد بود. طبیعتا از همین خاستگاه هیچ حادثه‌ای هم ماندگارتر، روبه‌رشدتر، فرازمانی‌تر و تأثیرگذارتر از مبعث در طول تاریخ نیست. در ذات این اتفاق یک موقعیت فرازمانی نهفته است.به تعبیر دیگر این رخداد در تمام زمان‌ها دارای کارکرد است. هر چه زمان به جلو حرکت کند و استعدادهای بشری شکوفا شود، مبعث می‌تواند هویت، چهره واقعی و قابلیت‌های درونی خود را بیش از پیش بروز دهد؛در نتیجه با گذشت زمان، کارکردهای بیشتر آن برای بشریت آشکار می‌شود. به همین دلیل در آینده کارکرد مبعث بسیار بیشتر، شگرف‌تر و شگفت‌انگیزتر خواهد بود. با وجود این به‌دلیل اینکه بشر در شرایطی دارای استعداد نیست، از مبعث دوری می‌گزیند یا مبعث را بد معرفی می‌کند.

همچنین امروزه بسیاری از کسانی که به اسلام وابسته هستند و نام مسلمانی بر خود نهاده‌اند چهره اسلام را تخریب می‌کنند. بزرگ‌ترین جور و جفای آنان این است که بشریت را از این عظیم‌ترین آبشخور معنویت، کمال و ارتقا دور کرده‌اند. از سوی دیگر با رفتارهای ناهنجار، نگاه‌های غلط و اندیشه‌های غیرعقلانی خود که به نام دین صورت می‌گیرد، چهره مشوه و مشوش و سیمای مضطرب و پریشانی از اسلام نزد مردم ساخته‌اند که موجب شده بشر در روزگار کنونی، آن را دینی سراسر خشونت بداند. در حال حاضر گروه‌هایی مانند طالبان یا سلفی‌ها، به‌دلیل داشتن رفتارهای اجتماعی خشک و خشن و حضور در عرصه‌هایی که محل داوری جهانیان است، تصور مردم از اسلام را مخدوش کرده‌اند. اینان با ارائه رفتارهای غیرانسانی و غیرعقلانی کاری کرده‌اند که نه تنها بعثت پیامبر(ص) را از موضوعی برای مطالعه دور کرده‌اند بلکه سبب شده‌اند بشر امروز، اسلام را مترادف با خشونت بداند. البته این امر به چنین گروه‌هایی محدود نمی‌شود. بسیاری از دستگاه‌های استعماری و استکباری هم همزمان کوشیده‌اند با حرکت‌های تبلیغی خود هراس از اسلام را میان جهانیان ایجاد کنند. خوراک مورد نیاز برای چنین تبلیغاتی هم از همین گروه‌های خشن وابسته به اسلام تأمین می‌شود. اینگونه است که قوی‌ترین، فطری‌ترین، طبیعی‌ترین، عقلانی‌ترین، زیباترین و زیبایی‌سازترین مکتب که اسلام و بعثت است، از دسترس مطالعه جهان امروز خارج شده و داوری‌های غلطی نسبت به آن صورت می‌گیرد. این در حالی است که بعثت همانطور که در طول تاریخ به اثبات رسیده است، توانایی و ظرفیت‌های چشمگیری دارد و هر چه پیش می‌رود، چهره زیبای اسلام و مدل اقوم دین نیز براساس آیه «یهدی للتی هی اقوم» بروز پیدا می‌کند.

در شرایط کنونی که بر اثر حرکت به سمت جهانی شدن مرزها برداشته شده و عقل‌ها تکامل یافته‌اند، امکان معرفی بعثت به‌صورت قوی‌تری فراهم شده است. از سوی دیگر تفوق عجیب دین اسلام بر ادیان دیگر زمینه‌های آشکار شدن نکات مثبت دین پیامبر خاتم(ص) را بیش از پیش فراهم کرده است. از این‌رو امروز، هنگامه اصلی معرفی بعثت است. در حال حاضر بهترین فرصت‌های خدادادی، فرامرزی و رسانه‌ای برای تبلیغ دین اسلام فراهم شده اما متأسفانه به جای بهره‌برداری درست از این شرایط، دین اسلام دچار آفت‌هایی شده است. گروه‌های مذکور، به نام این دین و از خاستگاه اسلام، با بدترین روش و کریه‌ترین رفتار، فضاهای منطقه را از اعمال ناهنجار خود پرکرده‌اند و با نفوذ در ذهن بشریت، طوری وانمود کرده‌اند که گویی اسلام ارتباطی با شفقت و مهربانی ندارد. در این شرایط چنین تصور می‌شود که تنها کارکرد اسلام ایجاد تفرقه و در برابر هم قرار‌دادن انسان‌هاست، این در حالی است که بعثت کارکردهای مثبت بسیاری دارد. این رخداد عظیم پیش از هر چیز بر ایجاد بستری از مکارم اخلاقی تأکید می‌ورزد. زمانی که پیامبر اکرم(ص) مبعوث شدند، میان بعثت خود و مکارم اخلاقی ارتباطی غیرقابل گسست و پیوندی عمیق ایجاد کردند. ایشان فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق‮» یعنی‮ ‬من‮ ‬مبعوث‮ ‬شدم‮ ‬برای‮ ‬اینکه‮ ‬مکارم‮ ‬اخلاقی‮ ‬را‮ ‬تکمیل‮ ‬کنم‮. از‮ ‬این‮ ‬رو‮ ‬اولین‮ ‬خصلت‮ ‬و‮ ‬ویژگی‮ ‬بعثت‮ ‬این‮ ‬است‮ که‮ ‬ماهیت‮ ‬آن‮ ‬به‮ ‬صورت‮ ‬گسست‌‬ناپذیری‮ با‮ ‬مکارم‮ ‬اخلاق‮ ‬پیوند‮ ‬خورده‮ ‬است‮. ‮ ‬جداسازی‮ ‬این‮ ‬دو‮ ‬به‮ ‬معنای ختم بعثت و ختم تکامل مکارم اخلاقی است. بنابراین برای معنا پیدا کردن بعثت، نخست باید مکارم اخلاقی و تکمیل و تعمیق آن به رسمیت شناخته شود. این امر در واقع بسترساز رعایت اخلاق در سایر حوزه‌هاست.

این موضوع از زاویه بعثت به معنای یک ارتباط همه‌جانبه اخلاقی با خداوند است که در تواضع و خشوع در برابر خداوند نمود پیدا می‌کند. حوزه دیگر ارتباط اخلاقی با بندگان خداست. ارتباط اخلاقی با طبیعت و ارتباط اخلاقی با خود نیز وجوه دیگر آن است. در واقع این ویژگی چهار محور را شامل می‌شود و به همین دلیل است که از آن می‌توان به‌عنوان بستری با شاخه‌های مختلف یاد کرد. ویژگی دیگرآن است که بعثت با بالاترین درجه معنویت گره خورده است و عمیق‌ترین و دقیق‌ترین ارتباط را بین انسان و مبدا زیبایی یعنی خداوند برقرار می‌سازد. روح انسان از این طریق صیقل می‌یابد و معنویت، انسانیت، خضوع و خشوع آدمی مضاعف می‌شود. ویژگی بعدی ، مناسبات درست انسان‌ها با یکدیگر است. بعثت اگر به‌صورت دقیق شکل بگیرد، به گسترش مناسبات انسانی که نخستین معیار آن عدالت است، دامن می‌زند، چنان‌که در آیه «ان‌الله یامر بالعدل و الاحسان‮»‮ ‬نیز‮ ‬آمده‮ ‬است‮. ‬همچنین‮ ‬بعثت‮ ‬فراتر‮ ‬از‮ ‬عدالت،‮ ‬احسان‮ ‬را‮ گسترش‮ ‬می‮‌‬دهد‮. به‮ ‬این‮ ‬ترتیب‮ ‬جامعه‮ ‬محسنی‮ ‬شکل‮ ‬می‌‬گیرد‮ ‬که‮ اعضای‮ ‬آن‮ ‬نسبت‮ ‬به‮ ‬یکدیگر‮ ‬در‮ وضعی‮ ‬خیرخواهانه،‮ ‬انسانی،‮ ‬دلسوزانه‮ ‬و‮ ‬همدلانه‮ ‬قرار‮ ‬دارند؛ ‬افرادی‮ ‬که‮ ‬نه‮ ‬تنها‮ ‬حقوق‮ ‬یکدیگر‮ ‬را‮ ‬رعایت‮ می‌کنند،‮ ‬بلکه‮ ‬به‮ ‬سمت‮ ویژگی‮‌‬های‮ ‬برتر‮ ‬اخلاقی‮ ‬که‮ ‬نقطه‮ ‬اوج‮ ‬آنها‮ ‬احسان‮ است‮ پیش‮ ‬می‌‬روند‮. علم‮ ‬و‮ ‬پیشرفت‮ ‬ویژگی‮ ‬دیگر‮ ‬بعثت‮ ‬است‮. ‬خداوند‮ همواره‮ ‬در‮ ‬پی‮ ‬ارتقای‮ ‬علمی‮ ‬جامعه‮ ‬بوده‮ ‬است‮ ‬و‮ چنان‮ ‬اهمیتی‮ ‬برای‮ علم‮آموزی‮ ‬قائل‮ ‬است‮ ‬که‮ ‬توصیه‮ ‬می‮‬کند‮ ‮«اطلبوا‮ ‬العلم‮ ‬ولو‮ ‬بالصین‮»‮. ‬علم‌گرایی،‮ ‬علم‮‬محوری‮ و‮ ‬پیشرفت‮ ‬یکی‮ ‬از‮ ویژگی‮‌های‮ ‬بعثت‮ ‬است‮ ‬که‮ ‬می‌تواند‮ ‬در‮ ‬هر‮ ‬زمانی‮ ‬و‮ ‬برای‮ ‬هر‮ ‬جامعه‬ای‮ ‬اصالت‮ ‬داشته‮ ‬باشد‮.

در‮ ‬واقع‮ دین‮ ‬نه‮ ‬تنها‮ ‬مانع‮ ‬پیشرفت‮ ‬نیست،‮ ‬بلکه‮ ‬بسترساز‮ گسترش‮ ‬علم‮ و‮ دستیابی‮ ‬به‮ پیشرفت‮ ‬است‮. از‮ ‬سوی‮ ‬دیگر‮ ‬بعثت‮ ‬جامعه‮ ‬را‮ ‬به‮ ‬سمت‮ ‬رفاه‮ ‬پیش‮ ‬می‌برد‮ ‬و‮ ‬چنان‌که‮ ‬در‮ ‬قرآن‮ ‬آمده‮ ‬است‮ ‮«قُل مَنْ حَرَّمَ زینه‌الله‏ِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ‮» ‬در‮ ‬اسلام‮ ‬رفاه‮ ‬همراه‮ ‬با‮ ‬زینت‮ ‬و‮ ‬زیبایی‮ مورد‮ ‬توجه‮ ‬قرار‮ ‬گرفته‮ ‬است‮. ‬در‮ ‬چنین‮ ‬جامعه‬ای‮ ‬که‮ در‮ ‬اسلام‮ ‬ترسیم‮ ‬شده‮،‮ نه‮ ‬تنها‮ حزن‮ ‬و‮ ‬اندوه‮ ‬وجود‮ ‬ندارد‮ ‬بلکه‮ ‬فرح‮ ‬و‮ ‬شادی‮ ‬در‮ ‬آن‮ ‬موج‮ می‌زند‮. ‬همچنین‮ ‬به‮ ‬استفاده‮ ‬از‮ ‬مواهب‮ ‬و‮ ‬نعمت‮ ‌های‮ ‬خدادادی،‮ ‬به‮ ‬معنای‮ ‬ایجاد‮ ‬رابطه‮ ‬بین‮ ‬زیبایی‮ ‬و‮ ‬بهره‌‌مندی‮ ‬از‮ ‬طبیعت‮ ‬تأکید‮ ‬می‮‬کند‮. ‬در‮ ‬برخی‮ ‬قرائت‮‌‬های‮ ‬اشتباه‮ ‬از‮ ‬دین،‮ بهره‮‌مندی‮ ‬از‮ ‬طبیعت‮ را‮ ‬منافی‮ ‬اسلام‮ ‬می‬دانند‮ یا‮ ‬اگر‮ ‬هم‮ ‬در‮ ‬این‮ ‬باره‮ ‬سخن‮ ‬به‮ ‬میان‮ ‬آید،‮ ‬بهره‌مندی‮ ‬بدون‮ ‬توجه‮ ‬به‮ ‬زینت‬ها‮ ‬و‮ ‬زیبایی‮های‮ ‬طبیعت‮ را‮ ‬مدنظر‮ ‬دارند،‮ در‮ ‬حالی‮ ‬که‮ ‬این‮ ‬آیه‮ ‬شریفه‮ ‬هر‮ ‬دوی‮ ‬این‮ ‬موارد‮ ‬را‮ ‬به‮ ‬هم‮ ‬گره‮ زده‮ ‬و‮ ‬بر‮ ‬زینت‮ ‬و‮ ‬زیبایی‮ ‬تمرکز‮ کرده‮ ‬است‮. ‬ارتباط‮ ‬عمیق‮ ‬و‮ ‬روح‬افزا‮ ‬با‮ ‬خداوند،‮ ‬داشتن‮ ‬مناسبات‮ ‬اخلاقی‮ ‬و‮ ‬انسان‮محور‮ ‬بین‮ مردم،‮ ‬علم‮‬گرایی‮ ‬و‮ ‬پیشرفت‬گرایی‮ ‬و‮ ‬در‮ ‬نهایت‮ ‬بهره‬مندی‮ ‬از‮ ‬لذات‮ ‬و‮ ‬زیبایی‮‬های‮ ‬طبیعت‮ ‬و‮ ‬مواهب‮ ‬دنیا،‮ ‬چهار‮ ‬محور‮ ‬اصلی‮ بعثت‮ را‮ ‬تشکیل‮ ‬می‬دهند‮. ‬این‮ ‬مسائل‮ ‬به‮ ‬صورت‮ ‬کامل‮ ‬و‮ ‬مجموعه‮‌‬ای‮ ‬در‮ ‬دین‮ ‬تعبیه‮ ‬شده‬اند‮ ‬که‮ ‬باید‮ ‬به‮ ‬بهترین‮ ‬شکل‮ ‬ممکن‮ ‬شناسانده‮ ‬شوند‮. ‮ ‬اگر‮ ‬به‮ جای‮ ‬تمرکز‮ ‬بر‮ ‬محورهای‮ ‬اصلی،‮ ‬به‮ ‬مسائل‮ ‬حاشیه‬ای،‮ ‬قرائت‬های‮ ‬شخصی‮ ‬یا‮ رویکردهایی‮ ‬نظیر‮ تفکرات‮ ‬سلفی‮ تکیه‮ ‬کنیم،‮ ‬نه‮ ‬تنها‮ از‮ ‬پیشرفت‮ ‬باز‮می‮‬مانیم،‮ ‬بلکه‮ چهره‮‬ای‮ ‬منفی‮ ‬از‮ ‬اسلام‮ ‬در‮ ‬ذهن‮ ‬جهانیان‮ ‬ترسیم‮ ‬می‮‌کنیم‮. ‬

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۲۹
محمد برزوئی

 کانون فرهنگی هنری مسجد جامع روداب- اسرار:


مراسم شهادت حضرت امام موسی کاظم(ع) با حضور نمازگزاران در محل مسجد جامع شهر روداب برگزار گردید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۵۳
محمد برزوئی
نام امام هفتم ما , موسى و لقب آن حضرت کاظم ( ع ) کنیه آن امام ابوالحسن و ابوابراهیم است .

شیعیان و دوستداران لقب باب الحوائج به آن حضرت داده اند .

تولد امام موسى کاظم ( ع ) روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجرى در ابواء اتفاق افتاد .

دوران امامت امام هفتم حضرت موسى بن جعفر ( ع )مقارن بود با سالهاى آخر خلافت منصور عباسى و در دوره خلافت هادى و سیزده سال از دوران خلافت هارون که سختترین دوران عمر آن حضرت به شمار است .

ادامه مطلب را بخوانید . . .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۳
محمد برزوئی

گزارشات واصله حاکی است تنی چند از مدیران و مسئولین سعی دارند آب شرب منطقه ششتمد را از طریق حفر چاه عمیق در روستای دارین تأمین نمایند 

انتشار این خبر در بین مردم و مسئولین بخش و شهر روداب "علی الخصوص کشاورزان دشت روداب"  موج  گسترده ی اعتراضات را در پی داشت.

شورای اسلامی  بخش و شهر روداب با ارسال نامه ای به معاونت محترم استاندار و فرماندار شهرستان سبزوار در تاریخ 16/03/91 با شماره نامه 1321 این موضوع را مطرح نمودند:

شرح نامه :   


بسمه تعالی

معاونت محترم استاندار و فرماندار شهرستان سبزوار 

با سلام و احترام

احترامأ به استحضار می رساند پیرو گزارشات واصله ، اداره آب شهری در صدد حفر چند حلقه چاه عمیق جهت انتقال آب به شهر ششتمد در محدوده روستای دارین بخش روداب می باشد که این موضوع با توجه  به کمبود آب شرب و کشاورزی در بخش کویری روداب و نبود آب آشامیدنی برای روستاهای بزرگ اطراف دارین مانند برآباد ، شمس آباد  که از طریق تانکر آب شرب خود را تأمین می کنند و نیز به دلیل کاهش سطح آب منطقه و ایجاد شکاف های عمیق در سطح زمین ناشی از آن حفر چاه های مذکور موجبات نارضایتی و اعتراض های فراوان کشاورزان 50 حلقه چاه عمیق و ساکنین روستاهای اطراف و شهر روداب را فراهم نموده است .

لذا از آن معاونت محترم استاندار و فرمانداری شهرستان سبزوار تقاضا داریم به جهت احقاق حق مردم محروم منطقه و رضایت مندی آنها اقدامات لازم در خصوص جلو گیری از انجام پروژه را مبذول فرمائید.

رونوشت:

بخشداری محترم روداب جهت استحضار 

مدیر محترم آب منطقه ای شهرستان سبزوار جهت استحضار 

مدیر محترم آبفای شهری جهت اطلاع و استحضار

مدیر محترم آب منطقه استان خراسان رضوی جهت استحضار

جناب آقای دکتر محسنی نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی جهت استحضار 

جناب آقای سبحانی نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی جهت استحضار 



همچنین این وبلاگ به اطلاع می رساند :

- دشت روداب در سالهای اخیر شاهد افت شدید آبهای زیر زمینی شده است و همانطور که در نامه شورا عنوان شد شکاف عمیقی در محدوده روستای دروک ، دامرود  و محور روداب - ملوند شکل گرفته است .

شکاف 1 کیلومتری در سال 1386 موجب شد که خبرنگاران و محققان بسیاری به روداب گسیل شوند و خبر این فرو نشستگی زمین و ایجاد شکاف  با تهیه گزارش شبکه 5 سیمای خراسان رضوی پخش و عوامل تأثیر گذار در این نشست زمین پس از بررسی محققان کاهش سطح آبهای زیر زمینی شناخته شد.

یکی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم نیز با اختصاص پایان نامه خود به گسل روداب عوامل تأثیر گذار را بررسی نمود. که در آن کاهش سطح آبهای زیر زمینی از دلایل اساسی این پدیده است.

برخی  از نکات قابل تأمل در قضیه انتقال آب دشت روداب به ششتمد:

1_ در سالیان گذشته چاه تأمین آب شرب روداب به دلیل غیر بهداشتی بودن و ازدیاد املاح و ...  پس از اعتراضات مردم ، مکاتبات و پیگیری بسیار شهرداری و شورا به محل جدیدی در  چند کلیومتری شهر انتقال یافت که امور آب ناحیه سبزوار حق استفاده مشروط را اینگونه به شهرداری داد که چاه قدیمی مسدود شده و از آن حتی جهت مصارف آبیاری فضای سبز  نیز استفاده نگردد! علت آن نیز کاهش شدید سطح آبهای زیر زمینی بود. 

2_  به علت  کاهش شدید سطح آبهای زیر زمینی دشت روداب سالانه خروجی چاههای عمیق کمتر از قبل میشود که کشاورزان مجبور شده اند سطح زیر کشت خود را کاهش دهند.

3_ در ماههای اخیر باز هم به علت کاهش سطح آبهای زیر زمینی  و فرو نشست زمین چندین شکاف در دشت روستای برآباد  بوجود آمده است .

4_ و در آخر آب رودخانه پر آب ششتمد کجا مصرف می شود؟


اسناد مربوطه به زودی منتشر می گردد . . .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۰۸
محمد برزوئی


توسط:سپهر

درموردطرح های قطره ای که میگن 85درصددولت کمک میکند و 15 درصد بعهده کشاورزمیباشد این چطوریه عزیزان کشاورزی که دراین طرح ها شرکت کرده اندمیگویند این گونه نیستش 50 درصد دولت و 50 درصد کشاورز ؟


توسط : رضا

ببخشیدمن محصولاتم بیمه نبودوخسارت زیادی دیده بایدچیکارکنم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۲۰
محمد برزوئی
وبلاگ دروک نوشت:

قدومه گیاهی دارویی خودروی است که چند سالی است در کویر رودآب شناسایی شده و صدها هکتار از این کویر که در فاصله حدود2کیلومتری از روستای دروک است را در اوایل فصل بهار با منظره ای زیبا تحت پوشش خود قرار میدهد.این گیاه که بدلیل خواص دارویی خیلی زیاد بازار خرید خوبی هم دارد منبع در آمد خدادادی است که در اختیار اهالی منطقه قرار گرفته و هر سال که نزولات آسمانی بهتر باشد محصول آن نیز بهتر خواهد بود لذا همین جالازم میبینم از اهالی محترم که هر کدام به مقدار توان خود از این نعمت خدادادی بهره مند می شوند خواهم ضمن ادای دیون الهی سجده شکر بجا آورده چونکه شکر نعمت ؛نعمت راافزون می کند . به اقرار اکثر اهالی به اندازه در آمد زیره کشاورزی آنها در آمد قدومه داشته اند الحمدالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۳۶
محمد برزوئی

به همت جناب آقای حسن لطف آبادی

حسن لطف آبادی دهیار روستای دروک

دهیار روستای دروک وبلاگ این روستا آغاز به فعالیت نمود.

برای دیدن این وبلاگ به آدرس ذیل مراجعه نمائید.

http://drok.mihanblog.com/

اخبار روداب ضمن تشکر از نویسنده محترم این وبلاگ آرزوی موفقیت را برای ایشان دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۶
محمد برزوئی



یکی‌ از علمای نجف به نام حاج سیدمحمدرضا خلخالی می‏گوید: "من‌ روزی‌ در بازار حُوَیْش‌ می‌رفتم که دیدم‌ آقای‌ حاج‌ شیخ‌ محمّدحسین‌ در وسط‌ کوچه‌ خم‌ شده‌ است و پیازها را جمع‌ می‌کند و پیوسته‌ با خود می‌خندد. من‌ جلو رفتم‌، و سلام‌ کردم‌، و به ایشان‌ کمک‌ کردم‌ تا پیازها را جمع‌ نمودیم‌. آنگاه‌ آنها را در گوشه قبایش‌ گرفت‌ و به‌ منزل‌ روانه‌ شد. من‌ عرض‌ کردم‌: حضرت‌ آیت‌‏الله‌ معلوم‌ بود که‌ پیازها از گوشه‌ قبای‌ شما ریخته‌ است‌ ولی‌ برای‌ من‌ خنده‌ شما نامفهوم‌ ماند!"

آن‌ مرحوم‌ فرمود: "من‌ وقتی‌ در جوانی برای تحصیل وارد نجف‌ شدم خیلی مرفه بودم،‌ روزی‌ در مقابل‌ ضریح‌ مطهّر حضرت‌ أمیرالمؤمنین(ع) مؤدَّب‌ ایستاده‌ بودم‌ و مشغول‌ زیارت‌ بودم‌ که بند تسبیح‌ قیمتی من‌ پاره‌ شد و دانه‌های‌ آن‌ به‌ روی‌ زمین‌ حرم‌ ریخت‌. در آن روز عزّت‌ نفس‌ و یا خودخواهی‌ به‌ من‌ إجازه‌ نداد، تا خم‌ شوم‌، و دانه‌ها را جمع‌ کنم‌.

اما امروز به‌ دکّان‌ بقّالی‌ رفتم و قدری‌ پیاز خریدم‌ و در گوشه قبای‌ خود ریختم و أطراف‌ آن‌ را با دست‌ گرفتم‌، تا به‌ منزل‌ برم‌. در همین‌ جا که‌ سر چهارراه‌ بود و در میان‌ جمعیّت‌ مردم‌، قبا از دست‌ من‌ یله‌ شد و پیازها به‌ روی‌ زمین‌ ریخت‌. من‌ خم‌ شدم و پیازها را جمع‌ کردم‌ و أبداً برای‌ من‌ این‌ مسئله‌ مشکل‌ نبود، بلکه‌ بسیار آسان‌ و قابل‌ تحمّل‌ بود. و علّت‌ خنده من‌ آن‌ بود که‌: در همان‌ وقت‌ من‌ به‌ یاد دوران‌ جوانی‌ و پاره‌ شدن‌ تسبیح‌ قیمتی‌ که‌ ارزش‌ هر دانه‌اش‌ یک‌ دینار بود افتادم که‌ آن روز از آن‌ تسبیح‌ که‌ یکصد دینار قیمت‌ داشت‌ گذشتم و للّه‌ الحمد و له‌ الشّکر که‌ امروز جمع‌ آوری‌ پیازهای‌ ریخته‌ از گوشه‌ قبا بر روی‌ زمین‌، برای‌ من‌ سنگین‌ نیست‌ و بسیار آسان‌ و قابل‌ تحمّل‌ است‌."

*

آیة الله العظمی بهجت می فرمودند: آیة الله العظمی محمد حسین اصفهانی ( مشهور به کمپانی) که صاحب آثار و تألیفات و دیوان و نیز از اساتید محترم ما بودند از درگاه خدا خواسته بودند که لحظه آخر عمرشان زیارت عاشورا را بخوانند و بعد قبض روح بشوند. دعای ایشان مستجاب شد و بعد از اتمام زیارت عاشورا از این عالم درگذشتند.

*

علامه غروی اصفهانی، اهل مراقبه وسلوک ومحاسبه بود. ایشان پیوسته درحال تفکر بود وبه ندرت سخن می گفت. مرحوم استاد سید عبدالعزیز طباطبایی (رحمه الله) می فرمود: بعضی از شب ها، آیت الله غروی اصفهانی بعد ازنماز مغرب وعشاء سر به سجده می گذاشت وتا سحر، که به نماز شب برمی خاست، درسجده بود!

روزی درحرم امیرالمؤمنین در سجده طولانی بود که حضرت سید الشهداء (ع) را دید که به ایشان فرمودند: «اینجا در حضور جمعیت برای سجده ی طولانی خوب نیست، اینگونه اعمال را درجای خلوت انجام دهید.»

*

آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، در دوم محرم الحرام سال 1296هـ. ق درشهر مقدس کاظمین متولد شد. پدرش حاج محمد حسن، که به دلیل نیک مردی وکارسازی اش به معین التجار معروف و مشهور گشته بود، از بازرگانان دیندار وخوش نام کاظمین وعراق به شمار می آمد.

حاج محمد حسن، تنها همان یک پسر را داشت ودلخوش بود که وی می تواند پس ازمرگش راه او را در جهان تجارت دنبال کند، اما پسرش محمد حسین، درسر، سودایی دیگر وفکری فراتراز فکر پدر داشت. تنها آرزوی محمد حسین این بود که پدرش اجازه دهد تا او راه کمال طلبی وتحصیل علم را پیش گیرد.

محمد حسین هرگاه فرصت را مناسب می دید، آرزوی خود را با پدر در میان می گذاشت وبا اصرار از ایشان می خواست که رضایت دهد تا او وارد حوزه معارف اسلامی شود، اما پدرش که پسری جز او نداشت، به این کار راضی نمی شد!

سرانجام، محمد حسین با توسل به حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم (ع) به مقصود خویش نائل می گردد وبا اذن پدر، برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه نجف می گردد. او، چنین یاد می کند:

«آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتی که عصرها درصحن مطهر کاظمین برپا می شد، شرکت کرده بودم، نماز تمام شده بود، اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من درحالی که زانوی غم دربغل گرفته بودم، با فاصله اندکی پدرم را می پاییدم که دیدم با یکی از تجار بغداد مشغول صحبت است. همچنانکه نشسته بودم داشتم در آتش اشتیاق می سوختم. چشمم به گنبد زیبای امام کاظم (ع) بود که عنان ازکف هر صاحب دلی می ربود.

دراین حال از دلم گذشت که: ای باب الحوائج، ای موسی بن جعفر (ع)، تو عبد صالح از بندگان برگزیده خدایی ودر پیش حضرت حق آبرو داری، تو را چه می شد اگر از خدا می خواستی دل پدرم را به من نزدیک تر می کرد تا با تصمیم من که چیزی جز تحصیل علم وکمال درمکتب شما نیست، راضی می شد...! درهمین افکار بودم که دیدم پدرم صدایم می کند:

محمد حسین! محمد حسین، پسرم! اگر هنوز هم آرزومندی که به حوزه بروی تا دروس اسلامی بخوانی، برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمی شوم...اگر دلت می خواهد به نجف اشرف بروی، برو!

واینچنین بود که محمد حسین غروی اصفهانی درحدود سال 1315 هـ. ق ودر بیست سالگی، پا به حوزه بزرگ نجف نهاد وچیزی نگذشت که مراحل کمال را در دروس مقدماتی یکی پس از دیگری وبه زودی درحلقه درس بزرگ ترین اساتید حوزه آن روز شرکت جست.

حدود یکصدوپنجاه عالم بزرگ، افتخار شاگردی در مکتب علامه را داشته اند در میان شاگردان، ازمرجع تقلید، فقیه و فیلسوف گرفته، تا مفسر، محدث، متفکر، نویسنده، عارف و واعظ و... را می توان مشاهده نمود که آیت الله بهجت و علامه طباطبایی دو تن از آنها هستند.

این عارف وعالم ربانی وحکیم و فیلسوف الهی  درروز دوشنبه پنجم ماه ذی الحجه الحرام سال 1361ه. ق ودرسن 65 سالگی درنجف اشرف به ملکوت پرکشید. تشییع پیکر نابغه ی نجف وخادم صادق امام حسین (ع) درهمان دیار سلام برگزار شد ودر آستان قدس علوی، زیرایوان طلای مولا، جنب مناره شمالی ودرمقبره ی کوچکی درکنار مقبره علامه حلی (رحمه الله) به خاک سپرده شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۵۲
محمد برزوئی

مراسم معنوی مراسم اعتکاف در مسجد جامع و مسجد امام حسین علیه السلام شهر روداب و تعدادی از روستاهای بخش برگزار شد.

 این مراسم  با حضور اقشار مختلف مردم برگزار شده و هر سال با رشد چند درصدی شرکت‌کنندگان به ویژه قشر جوان و نوجوان مواجه بوده است.

روداب - اعتکاف

*****

روداب - اعتکاف

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۲۰
محمد برزوئی

حدیث هفته : حقیقت نماز

رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله وسلم) می فرماید: «مَثَلُ الصَّلَاةِ مَثَلُ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَتِ الْأَطْنَابُ وَ الْأَوْتَادُ وَ الْغِشَاءُ وَ إِذَا انْکَسَرَ الْعَمُودُ لَمْ یَنْفَعْ وَتِدٌ وَ لَا طُنُبٌ وَ لَا غِشَاء» نماز همچون ستون خیمه است که هر گاه ستون پاى برجا و ثابت باشد، طناب­ها و میخ­ها و پرده خیمه نیز بر پا و استوار خواهد بود، و هرگاه ستون آن بشکند، هیچ کدام از میخ و طناب و پرده خیمه، فایده ندارد.  ( من لایحضره الفقیه ، ج 1، شماره 639 ) 


پرسش از مسئولین /
----------شهرداری روداب ----------در خصوص آتش نشانی + کانیو معابر  (23/03/91) 
وضعیت ---->دو سئوال بدون جواب تا تاریخ ( 27/03/91) 
-- جهاد کشاورزی  -- / در خصوص وام بلاعوض به کشاورزانپرسش از شهردار ( 27/03/91)
وضعیت ---->یک سئوال بدون جواب تا تاریخ ( 27/03/91) 

اخبار:  وبلاگ دامرود نوشت!   (01/04/91)


 مطالب: شعبان را به ماه رمضان وصل مى کنم و این است روزه همیشگى  (31/03/91) پرسش از شهردار


  با تشکر از همشهریان عزیزی که جهت رشد و ارتقائ اطلاع رسانی بخش و شهر روداب مارا در این وبلاگ همراهی می نمایند لطفا نظرات خود را مطرح تا با پیگیری این وبلاگ موارد پاسخ گفته شود.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۱ ، ۰۳:۱۹
محمد برزوئی

 قرآن را که می گشاییم، ده‌ها و حتی صدها آیه روشن گر و الگو بخش می یابیم که نشان از رادمردی جاودانه دارد، والا گوهری که افزون بر مقام عصمت که ارزشی بس گرانبهاست فضایل کیمیاگون او در آینه آیات به خوبی بیان شده است و اکنون که چهارده قرن از زمان حیات امام علی علیه السلام می گذرد، گویی او، انسان امروز جامعه ماست و یکایک ویژگی های وی، به مثال آفتاب عالم تاب، تمامی افراد را از ظلمت های زندگانی رهایی می بخشد و اینک که در ماه رمضان نسیم روح بخش سخنان خداوندی، رواق وجودمان را با عطر خود، معنویتی دیگر می بخشد، برخی از آیات قرآن کریم را درباره امیرمؤمنان علی علیه السلام با نگاه دل می بینیم و سیمای علی را در آینه قرآن نظاره می کنیم:

ادامه مطلب را بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۴۷
محمد برزوئی
 
دنیای بی‌امام به پایان رسیده است
از قلب کعبه قبله ایمان رسیده است
 
از آسمان حقیقت قرآن رسیده است
شأن نزول سوره «انسان» رسیده است
 
وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند
در قاب کعبه وجه خدا را نشان دهند
 
روزی که مکه بوی خدای احد گرفت
حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت
 
دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت
خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت
 
از سمت مستجار، حرم سینه چاک کرد
کوری چشم هرچه صنم سینه چاک کرد
 
وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف کرد
وقتی علی به خانه خود اعتکاف کرد
 
وقتی خدا جمال خودش را مطاف کرد
کعبه سه روز دور سر او طواف کرد
 
حاجی شده است کعبه و سنت شکسته است
با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است
 
از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست
خورشید عدل از دل کعبه بر آمده‌ست
 
از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست
حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست
 
جانِ جهان همین که از آن جلوه جان گرفت
حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»
 
ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!
ای منتهی به کوچه‌ی تو ردّ پای ما!
 
ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!
پیر پیمبران، پدری کن برای ما!
 
لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها
دستی بکش به روی سر ما یتیم‌ها
 
پشت تو جز مقابل یکتا دو تا نشد
تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد
 
حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد
خاک تو هر کسی که نشد توتیا نشد*
 
ای شاه حُسن!‌ با تو «گدا معتبر شود»
آری! «به یمن لطف شما خاک زر شود»
 
ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!
شیرینی اذان و اقامه به کام ما!
 
تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما
«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»
 
این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است
بر پای تو هر آن‌که نماند نماندنی است
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۴۴
محمد برزوئی



نوشتار زیر خاطره ای از سید آزادگان مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی
اسارت

در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد.

روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»!

یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مۆذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».آن بعثی گفت: «او اذان گفت».

برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم».

مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو».

برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.

وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».

به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید.

آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود.

ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌کردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد».

می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار می‌کنم که مثل فرزندتان آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم».

سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار می‌کنم. این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.

او از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام.اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام.او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (س) که آب را از دستش بگیرم.عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا(س) قسم نمی‌خوردند

دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است.

در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام.

اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام.

او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (س) که آب را از دستش بگیرم.

عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا(س) قسم نمی‌خوردند. تا نام مبارکت حضرت فاطمه(س) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند».

همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم. او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چیست، حلالت نمی‌کنم.

گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا(س) شرمنده کردی. الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور وگرنه همه شما را نفرین خواهم کرد.

-- ازامیرالمۆمنین علی(علیه السلام) منقول است که فرمودند: هر کس از شما که می خواهد جایگاه و منزلت خود را در نزد خداوند بداند،‌ پس باید ببیند که جایگاه و منزلت خداوند در آن هنگام که به گناهی می رسد چگونه است. جایگاه او نزد خداوند تبارک و تعالی، به همان مقدار است که جایگاه خداوند در نزد او است.

منبع تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۹
محمد برزوئی