اعتدال در زندگى
پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۴۳ ب.ظ
حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام بعد از جنگ معروف جمل وارد شهر تاریخى
بصره شد. در آنجا شنید که یکى از یارانش به نام علاء پسر زیاد حارثى
بیمار و بسترى است . حضرت به دیدن او رفت و از وى در خانه اش عیادت نمود.
لحظه اى پس از تشریف فرمائى و پرسش حال بیمار، نظرى به خانه وسیع و زندگى
مجلل او افکند، سپس در حالیکه با وى گفتگو مى نمود فرمود: اى پسر زیاد! با اینکه
مى دانى در سراى دیگر به چنین خانه اى نیازمندترى این خانه فراخ و زندگى
مجلل را در این دنیا براى چه مى خواهى ؟ در این خانه چند روزى بیش نمى مانى و
ناگزیرى که آنرا رها ساخته و کوچ کنى ، ولى در خانه آخرت همیشه خواهى ماند!
آرى اگر به این منظور این خانه را بنا کرده اى که با فراخى آن خانه آخرت را آباد
کنى تا در آنجا نیز آسوده باشى ، لازم است که در خانه مهمان نوازى کنى و پیوسته از
حال خویشان و بستگان خود باخبر شوى و از آنها دستگیرى نمایى ، تا بدین گونه
دیگران هم از آسایش و زندگى مرفه تو برخوردار باشند!
و نیز حقوق شرعیه (خمس و زکوة و صدقات و سایر حقوق واجبه و مستحبه ) را که در این
خانه به تو تعلق مى گیرد، باید از مال خویش بیرون بیاورى و به مستحقانش
بپردازى که در این صورت به آسایش زندگى آن جهان و فراخى خانه آخرت هم رسیده
اى .
در این هنگام علاء بن زیاد صاحب خانه که تحت تاءثیر سخنان نافذ آن حضرت واقع شده
بود، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین ! - آنچه درباره وضع زندگى من فرموده به جان مى
پذیرم - ولى مى خواهم از برادرم عاصم به شما شکایت کنم . فرمود: براى چه
؟ گفت : وى مانند راهبان نصارا گلیمى پوشیده و از زندگى دست کشیده و عزلت گزیده
است .
حضرت فرمود: او را نزد من حاضر کنید! همینکه عاصم به خدمت حضرت رسید، فرمود: اى
دشمنک خود! شیطان پلید خواسته است تو را سرگردان کند که این راه و رسم را به تو
آموخته ، و آنرا در نظرت جلوه داده است - آیا با این وضعى که پیش گرفته اى - رحم به
زن و فرزند خود نکردى ؟
آیا چنین پنداشته اى که خداوند روزى پاکیزه خود را براى تو
حلال نموده ولى نمى خواهد از آنها بهره مند شوى ؟ نه ! تو پست تر از آنى که خداوند
روزى خود را برایت حلال کند و نخواهد که از آن استفاده نمایى . زیرا این معنى فقط از
پیغمبران و جانشینان آنها انتظار مى رود.
عاصم عرض کرد: یا امیرالمؤمنین ! من خواسته ام مانند شما باشم ، و از حضرتت تقلید
کنم که با لباس زبر و خشن و خوراک ناچیز و بى لذت ، روزگار مى گذرانى !
فرمود: نه ! نه ! من مانند تو نیستم . زیرا خداوند بر پیشوایان حق واجب نموده است که
خود را پائین آورده و در حدود وضع مردم تهى دست قرار دهند، تا فقر و تنگدستى بر
بى نوایان فشار نیاورد و باعث پریشانى بیشتر آنها نگردد.
۹۱/۰۵/۱۲