آیین همسرداری
جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۵۹ ب.ظ
برایش مادرى کن
انسان در مواقع گرفتارى و بیمارى احتیاج به پرستار و غمخواردارد،دلش میخواهد کسى با وى همدردى کند،به وسیله نوازش و دلجویى دردهایش را تسکین دهد.به وسیله دلداریها و تقویتهاى روحى اعصابش را آرامش بخشد،مردها همان کودکان سابق هستند که بزرگ شده اند،هنوزهم احتیاج به نوازشها و محبتهاى مادر دارند،مرد وقتى با زنى پیمان زناشویى بست انتظار دارد که در مواقع گرفتارى و بیمارى درست مانندیک مادر مهربان از وى پرستارى و دلجویى کند. خانم محترم،اگر شوهرت مریض شد بیش از سابق مهربانى کن،اظهار همدردى و تاسف کن، چنان وانمود کن که از بیمارى او شدیداناراحت هستى،دلداریش بده،اسباب استراحت را برایش فراهم ساز،بچه ها را ساکت کن تا اعصابش آرام گردد،اگر احتیاج به دکتر و دارو داردوسیله اش را فراهم ساز،هر غذایى را که میل دارد و برایش خوبست فوراتهیه کن،دم به دم از او احوالپرسى و دلجویى کن،سعى کن هر چه بیشتر درکنار بسترش بنشینى،اگر از شدت درد خوابش نمى برد سعى کن تا میتوانى بیدار بمان،وقتى بخواب رفتى گاهى که بیدار میشوى سرى باو بزن و اگرخواب نیست احوالپرسى کن،اگر شب را به بیخوابى گذرانده بامداداظهار ناراحتى کن،در روز اتاق را خلوت کن شاید خوابش ببرد،نوازشهاو دلسوزیهاى تو دردهایش را تسکین میدهد و در بهبودیش کمک میکند،به علاوه،این قبیل کارها را از علائم وفا و صمیمیت و محبت حقیقى مى شمار،در نتیجه،به زندگى دلگرم میشود،نسبت به تو علاقه بیشترى پیدامیکند،اگر مریض شدى همین عمل را نسبت به تو انجام میدهد. آرى این عمل یک نوع شوهردارى است و رسول خدا فرمود: «جهاد زن اینست که خوب شوهردارى کند (1) ».
راز نگهدار باش
معمولا خانمها میل دارند از اسرار و رموز شوهرشان با اطلاع شوند،میخواهند از وضع کسب، مقدار درآمد،موجودى،اسرار کسبى،تصمیمات آینده اش با خبر شوند.و بطور خلاصه از شوهرشان انتظار دارندکه تمام اسرارش را در اختیار آنها بگذارد و چیزى را پنهان نکند،بر عکس اکثر مردها هم حاضر نیستند تمام اسرارشان را در اختیار همسرشان قراردهند،و همین موضوع گاهى سبب دلخورى و حتى بدبینى میشود. خانم شکایت میکند که شوهرم به من اعتماد ندارد،اسرارش را ازمن مخفى میکند،با من یک رنگ و صریح نیست،گویا سر و سرى دارد. نمیگذارد نامه هایش را بخوانم،درآمد و مقدار موجودى خودش را به من نمیگوید،با من درد دل نمیکند،در جواب سؤالهاى من طفره میرود و حتى گاهى دروغ میگوید،اتفاقا مردها هم بى میل نیستند که اسرار و رموززندگى شان را در اختیار همسرشان قرار دهند.لیکن عذرشان اینست که زنها راز نگهدار نیستند،دهانشان در و دروازه ندارد،ظرفیت ندارند مطلبى را به طور کلى کتمان کنند،هر چه را شنیدند فورا براى دیگران بازگومیکنند،با اندک بهانه اى ممکن است اسرار انسان را فاش کنند و اسباب دردسر او را فراهم سازند.اگر کسى بخواهد اسرار انسان را کشف کند به آسانى مى تواند همسرش را فریب داده به وسیله او به مقصد خویش نائل گردد،ممکن است بعض خانمها از دانستن مطالب سرى سوء استفاده نمایند و حتى آنها را اسباب نفوذ در شوهر قرار داده در صورت عدم تمکین اسباب گرفتارى او را فراهم سازند. البته عذر مردها تا حدودى موجه است،زنها زودتر از مردها تحت تاثیر عواطف و احساسات قرار میگیرند،معمولا احساساتشان بر تعقلشان غلبه دارد،وقتى عصبانى شوند خویشتن دارى برایشان دشوار است،درآنمواقع ممکن است از دانستن اسرار سوء استفاده نموده اسباب گرفتارى مرد را فراهم سازند.شاید خوانندگان از این قبیل حوادث زیاد سراغ داشته باشند لیکن از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید: «زنى بنام...راز شوهرش را فاش کرد و او محکوم به یک سال زندان شد،خانم میگوید:من شوهرم را از جان و دل دوست دارم ولى اخیرابه من کم محبت شده بود،این کار را کردم تا از این به بعد بیشتر دوستم بدارد،این خانم گردنبند گرانقیمت خواسته بود ولى...زیر بار نرفت.او هم تقلب در ازدواجشان را فاش کرد تا بزندان بیفتد (2) ». بنابراین اگر زن میل داشته باشد که شوهرش کاملا یک رنگ بوده چیزى را از او مخفى نکند باید بقدرى راز نگهدار و با احتیاط باشد که بدون اجازه شوهرش براى هیچکس و در هیچ حال چیزى را نقل نکند،حتى براى خویشان و دوستان صمیمى خودش اسرار شوهرش را فاش نکند،در راز نگهدارى این مقدار کافى نیست که اسرارش را به دیگرى بگوید و سفارش کند به کسى نگو،زیرا او هم به طور حتم دوستانى دارد،ممکن است اسرار شما را در اختیار آنها قرار دهد و سفارش کند به کسى نگویید،یک وقت انسان متوجه میشود که اسرارش فاش شده است.بنابراین شخص عاقل اسرارش را به احدى نمیگوید. حضرت على علیه السلام فرمود:«سینه عاقل صندوق اسرارش میباشد (3) ». على علیه السلام فرمود:«خوبیهاى دنیا و آخرت در دو چیز جمع است:راز نگهدارى و دوستى با خوبان،و تمام بدیها در دو چیز جمع شده: فاش کردن اسرار و دوستى با اشرار» (4) .
مدیریت او را بپذیر
هر مؤسسه یا اداره یا کارخانه یا کارگاه و بالاخره هر تشکیلات اجتماعى احتیاج به یک مدیر مسئول دارد.گر چه باید بین افراد آن مؤسسه تعاون و همکارى وجود داشته باشد لیکن به هر حال بدون مدیر بخوبى اداره نخواهد شد.اداره یک منزل یقینا از اداره هر مؤسسه اى دشوارتر وبا ارزش تر است و احتیاج بیشترى به مدیر دارد. در این جهت تردید نیست که باید در بین اعضاى یک خانواده تفاهم کامل و تعاون و همکارى وجود داشته باشد لیکن وجود یک سرپرست عاقل و با تدبیر هم برایشان ضرورت دارد،هر خانه اى که یک مدیر با تدبیر و نافذ الکلمه اى نداشته باشد به طور حتم اوضاع منظم ورضایتبخشى نخواهد داشت،سرپرستى خانه یا باید به عهده مرد باشد و زن از او اطاعت کند، یا به عهده زن باشد و مرد فرمانبردارى کند،لیکن از آنجا که اینکار غالبا از مردها بهتر ساخته است چون تعقلاتشان بر احساساتشان غلبه دارد خداوند حکیم این مسؤولیت بزرگ را بر دوش او نهاده در قرآن شریف میفرماید: «مردان سرپرست زنانند،زیرا خدا بعض افراد را بر بعض دیگربرترى داده است و براى اینکه از مالهاى خویش خرج کرده اند.پس زنان شایسته فرمانبردارند (5) ».بنابراین صلاح خانواده در اینست که مرد را به عنوان بزرگ وسرپرست خانواده بشناسند و با نظر و صلاحدید او کار کنند،این موضوع بدانمعنا نیست که مقام زن کوچک شده باشد بلکه حفظ نظم و انضباطمنزل چنین اقتضائى را دارد،اگر خانمها احساسات خام و تعصبهاى بیجارا کنار بگذارند وجدان خودشان نیز بدین موضوع قضاوت میکند. خانم...میگوید:ما در ایران رسم خوبى داشتیم که متاسفانه به تدریج خلل یافته است.سنت این بود که همیشه مرد در خانواده ایرانى رئیس خانواده بود ولى امروز وضع منزل متزلزل شده و خانواده در موردانتخاب رئیس سرگردان مانده است.ولى بهتر است زن امروزى که دربسیارى از موارد اجتماعى حقى برابر با مرد یافته است در خانه مرد را به عنوان رئیس قبول داشته باشد...باید به همه کسانى که میخواهند ازدواج کنند این فکر قدیمى توصیه شود که وقتى قدم به خانه بخت میگذارند بالباس عروسى وارد خانه شوهر شوند و با کفن خارج شوند (6) ». البته این مطلب هست که گرفتاریهاى زندگى و مشاغل روزانه مردغالبا اجازه نمیدهد که در تمام امور خانواده دخالت کند و در واقع مى توان گفت که قسمت عمده کارها عملا در اختیار کدبانوى خانه است و اکثریت قریب به اتفاق کارها بر طبق میل و اراده او انجام میگیرد لیکن به هر حال حق حاکمیت و سرپرستى مرد باید محترم شمرده شود.اگر در جایى اظهارعقیده و دخالت کرد و لو در امور جزئى خانه دارى باشد نباید در مقابل پیشنهادش استقامت بخرج داد و بدینوسیله حق حاکمیت او را مورد انکارقرار داد،و الا به شخصیتش لطمه وارد شده خودش را مسلوب الاراده و همسرش را یک زن بى ادب و حق نشناس و لجباز حساب میکند،اززندگى دلسرد و به همسرش کم علاقه میشود.چون شخصیتش جریحه دارشده ممکن است در صدد تلافى و انتقام بر آید و حتى در مقابل خواسته هاى بجا و معقول همسرش سر سختى نشان دهد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«زن خوب به حرف شوهرش گوش میدهد و مطابق دستوراتش عمل میکند». (7) زنى از رسول خدا پرسید:«زن نسبت به شوهرش چه وظیفه اى دارد؟فرمود:باید از وى اطاعت کند و از فرمانش تخلف ننماید (8) ». پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«بدترین زنها زن لجباز ویک دنده است (9) ». رسول خدا فرمود:«بدترین زنها کسانى هستند که هم نازا و هم کثیف و لجباز و نافرمان باشند (10) ». خانم گرامى،شوهرت را به عنوان بزرگ و سرپرست خانواده بپذیر،با نظر و مشورت وى کارها را انجام بده،از دستوراتش تخلف نکن،اگر در کارى دخالت کرد در مقابلش سرسختى نشان نده،و لو اینکه از امور خانه دارى باشد که تو بهتر از آن اطلاع دارى،شوهرت را عملایک فرد مسلوب الاختیار قرار نده،بگذار گاه گاه در کارها دخالت کند وبدین ریاست صورى دلخوش باشد،موضوع ریاست او را عملا به فرزندانت نشان بده،به آنها تذکر بده در کارها از پدرشان اجازه بگیرند واز فرمانش تخلف ننمایند.از کودکى آنها را بدین رفتار عادت بده تا حرف شنو و فرمانبردار و با ادب بار آیند،و احترام تو و شوهرت محفوظ بماند.
در سختیها سازگار باش
دنیا براى هیچکس یکسره نمیرود،و چرخ روزگار همیشه بر طبق دلخواه نمى چرخد،زندگى هزاران نشیب و فراز دارد،ممکن است انسان به بیمارى سختى مبتلا شود،ممکن است بیکار و خانه نشین گردد،ممکن است مال و ثروتش را از دست داده تهیدست شود،و صدها از این قبیل حوادث که براى همه کس امکان وقوع دارد. زن و شوهرى که دست بیعت را به هم داده پیمان زناشویى را امضامیکنند بدان منظور است که در همه حال با هم و یار و غمخوار همدیگرباشند،باید پیمان زناشویى چنان استوار و رشته الفت و محبت به قدرى نیرومند باشد که در همه حال بر سر عهد و پیمان خویش باقى بمانند، در خوشى و ناخوشى با هم باشند،در بیمارى و سلامتى،در حال وسعت وتنگدستى با هم باشند. خانم محترم،اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهیدست شد مباداغمى بر غمهایش بیفزایى و بناى ایراد و ناسازگارى را بگذارى.اگر به بیمارى سختى مبتلا شد و مدتى در خانه یا بیمارستان بسترى گشت رسم وفادارى و انسانیت چنان است که مانند سابق بلکه بیشتر اظهار محبت نموده با کمال صفا از وى پرستارى کنى،از پرستارى و خرج کردن دریغ نکن،اگر شوهرت ندارد لیکن تو دارى باز هم از اموال خودت براى بهبوداو خرج کن،اگر تو مریض میشدى او تا قدرت داشت از مال خودش براى معالجه تو صرف میکرد تا بهبود حاصل کنى، اکنون که او ندارد لیکن تودارى آیین وفادارى و عاطفه اقتضا دارد که اموالت را در راه او صرف کنى،اگر در این موقعیت حساس بدادش نرسیدى ترا یک زن بى وفا وخودخواهى مى شمارد که مال دنیا را بر وجود شوهر ترجیح میدهد،در اینصورت مهر و علاقه اش نسبت به تو کم میشود،و حتى ممکن است به قدرى دلسرد شود که ترا لائق مقام همسرى ندانسته طلاق را ترجیح دهد. به داستان زیر توجه فرمایید: «مردى...به دادگسترى آمده بود تا همسرش را طلاق گوید.اظهارداشت:بیمار بودم دکتر گفته بود باید تحت عمل جراحى قرار گیرم.از زنم خواستم پس انداز خود را به عنوان وام در اختیارم بگذارد حاضر نشد و ازخانه من قهر کرد.ناچار در یک بیمارستان دولتى تحت عمل جراحى قرارگرفتم و اینک که بهبود یافته ام محال است با او زندگى کنم.چون پول را برمن ترجیح داد و چنین زنى را نمى توان یک همسر نامید (11) ». هر فرد با وجدانى تصدیق میکند که حق با مرد مذکور بوده است.چنین زن خودخواهى که در یک چنین موقعیت حساسى که جان شوهرش در معرض خطر بوده حاضر نشده پس انداز خویش را براى نجات شوهرش خرج کند،او را رها کرده و به خانه پدرش رفته لایق مقام محترم همسرى نیست. خانم محترم،مواظب باش در چنین مواقعى انسانیت و عاطفه را ازدست ندهى،اگر شوهرت به بیمارى سختى مبتلا شد که تا آخر عمردامنگیر اوست یا به زندان محکوم شد مبادا با زور قانون طلاق بگیرى و اوو فرزندانت را تنها و بى سرپرست رها کرده کنار بکشى،آیا وجدانت راضى میشود که شوهر بیچاره ات را که در ایام خوشى با هم بوده اید اکنون که درمانده گشته تنها رها کرده بروى؟از کجا که خودت چند روز دیگر به همین بلیه گرفتار نشوى؟بر فرض اینکه طلاق گرفتى و شوهرى هم پیداکردى از کجا که برایت بهتر بشود؟ دست از خودخواهى و هوسبازى بردار.از خود گذشتگى و فداکارى بخرج بده،عاطفه و وجدان داشته باش،براى رضاى خدا و براى حفظ حیثیت و شرافت خودت با شوهر وفرزندانت به هر حال بساز،بردبارى و صبر داشته باش،فرزندانت راخوب تربیت کن و عملا به آنها درس فداکارى و سازگارى بیاموز،ومطمئن باش که در دنیا و آخرت بهترین پاداش را خواهى داشت، زیرا این عمل تو بهترین مصداق شوهردارى است که در ردیف جهاد قرار داده شده است. پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«جهاد زن در اینست که خوب شوهردارى کند (12) ».
قهر نکن
معمول بعض زنها اینست که وقتى از دست شوهرشان ناراحت شدند قهر میکنند،صورتشان را در هم کشیده حرف نمیزنند.در گوشه اى نشسته دست به هیچ کارى نمى زنند.غذا نمى خورند، بچه ها را میزنند،یواش یواش غرولند میکنند.به عقیده آنها قهر و دعوا بهترین وسیله اى است که میتوان بدان متوسل شد و از شوهر انتقام گرفت،لیکن برنامه مذکور نه تنها شوهر را تنبیه نمیکند بلکه ممکن است عواقب بسیار بدى رادر برداشته باشد،زیرا ممکن است شوهرت نیز مقابله به مثل نموده قهرکند،در اینصورت تا چند روز باید با حالت ناراحتى زندگى کنید،تو غربزنى او غر بزند،تو اوقات تلخى کنى او اوقات تلخى کند،تو حرف نزنى او حرف نزند،تا بالاخره خسته شوید و به وساطت یکى از خویشان یادوستان یا با یک بهانه دیگر با هم آشتى کنید،اما این آخرین قهر و دعواى شما نیست بلکه طولى نمیکشد که باز از دست شوهرت ناراحت میشوى وقهر و دعوا شروع میشود یعنى یک عمر را باید با حالت قهر و دعوا و کینه و کدورت زندگى نمایید،بدینوسیله هم خودتان را بدبخت خواهید کرد هم فرزندان بیگناهتان را به بدبختى و سیه روزى خواهید انداخت. اکثر جوانانى که از خانه و زندگى فرار میکنند و در دامهاى رنگارنگ فساد واقع میشوند از فرزندان همین خانواده ها هستند. از باب نمونه به داستانهاى زیر توجه فرمایید: «جوانى بنام...گفت:پدر و مادرم هر روز با یکدیگر دعوا میکنند،و هر کدام از آنها به خانه یکى از بستگانشان میروند،من نیز ناچار درکوچه و خیابان سرگردان میشوم.کم کم گول دیگران را خوردم و بدزدى دست زدم ». دختر ده ساله اى بنام...به مددکاران اجتماعى گفت:درست بیادم نیست ولى همینقدر میدانم که یک شب پدر و مادرم دعوایشان شد.روز بعدمادرم رفت و چند روز بعد پدرم مرا به عمه ام سپرد.مدتى نزد عمه ام بودم تااین پیره زن مرا از عمه ام گرفت و به تهران آورد.چند سالى است نزد اونگهدارى میشوم.آنقدر رنج مى برم که دیگر نمیخواهم به خانه اش بروم.خانم آموزگار گفت:امسال هم مثل همیشه سال تحصیلى آغاز شد و دبستان...از عده اى از دانش آموزان نام نویسى کرد...این دختر هم یکى از آنهابود.سال تحصیلى به آرامى میگذشت و شاگردان مشغول تحصیل بودند. ولى...در کلاس آرام نبود و نمى توانست درس بخواند.دائم مانند اشخاص مریض سرش را میان دستها میگذاشت و به فکر فرو میرفت.حتى چند روزبعد از ظهر که مدرسه تعطیل شد در گوشه اى از حیاط نشست هر چه اصرار کردیم به خانه برود قبول نکرد.پریروز هم این صحنه تکرار شد.به آرامى علت به خانه نرفتن او را پرسیدم.گفت:نزد پیر زنى به نام... نگهدارى میشوم.مرا اذیت میکند.دیگر نمى خواهم به خانه باز گردم. پرسیدم پدر و مادرت کجا هستند؟چند دقیقه گریست سپس گفت آنها از هم جدا شدند.و من به دست این پیره زن افتادم » (13) ممکن است شوهرت در مقابل قهرهاى تو عکس العمل شدیدترى نشان داده به ناسزاگوئى و کتک کارى برسد.آنگاه تو ناچار شوى به عنوان قهر به خانه پدرت بروى و شکایت او را نزد آنها ببرى.و با دخالت آنهااختلافات شما شدیدتر و عمیق تر گردد،ممکن است شوهرت از این قهر و دعواهاى متوالى بستوه آید و جدایى را بر این زندگى کثیف ترجیح بدهد. در اینصورت هم شوهرت را بدبخت کرده اى هم خودت را لیکن به طورحتم تو بیشتر از او متضرر خواهى شد،شاید ناچار شوى تا آخر عمر تنهابمانى یا سر بار پدر و مادرت گردى.حتما بعدا پشیمان خواهى شد لیکن پشیمانى سودى ندارد. «زنى میگفت:با جوانى ازدواج کردم اما زندگى ما دیرى نپایید.نه من از رموز شوهردارى اطلاع داشتم،نه او راه و رسم زندارى رامیدانست،دائما با هم کشمکش داشتیم،یک هفته من قهر میکردم و هفته بعداو،فقط جمعه ها با پا در میانى بستگان با هم آشتى میکردیم،این قهر وآشتى ها سبب دلسرد شدن شوهرم شد،و به تدریج به فکر پیدا کردن همسردیگرى افتاد،من هم به علت کمى سن اهمیتى به طلاق نمیدادم و حاضر به تجدید نظر در رفتارم نبودم،از هم جدا شدیم،اطاقى براى خودم اجاره کردم و به تنهایى زندگى میکردم،خیلى زود متوجه خطرات شدم،اغلب کسانى که با هم آشنا میشدیم در صدد اغفالم بودند،تصمیم گرفتم با شوهرم آشتى کنم،به خانه اش رفتم.در آنجا با خانمى روبرو شدم که خود را همسراو معرفى نمود،با چشم گریان به اطاقم بازگشتم » (14) «زن جوان 22 ساله اى که با وجود یک فرزند طلاق گرفته و به منزل پدرش رفته بود شب عروسى خواهرش دست بخودکشى زد» (15) . بنابراین قهر و دعوا نه تنها دردیرا دوا نمیکند بلکه ممکن است صدها گرفتارى و دردسر بوجود آورد. خانم محترم،از قهر و دعوا جدا اجتناب کن،اگر از شوهرت عقده اى داشتى قدرى صبر کن تا حواست جمع شود،آنگاه با نرمى وملایمت موضوع ناراحتى خودت را با شوهرت در میان بگذار،مثلا با زبان خوش نه به عنوان اعتراض بگو:تو در فلان مجلس به من توهین کردى، یافلان حرف را به من زدى،یا به فلان پیشنهاد من عمل نکردى،آیا سزاواراست نسبت به من اینقدر کم لطف باشى؟با این قبیل حرفها هم عقده ات حل میشود،هم شوهرت تنبیه میگردد. و به طور حتم در صدد تلافى بر خواهد آمد.ترا یک خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل زندگى مى شناسد وهمین احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبى خواهد گذاشت. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«هر گاه دو نفر مسلمان با هم قهر کنند و تا سه روز صلح نکنند از اسلام خارج خواهند شد و در بینشان ولایتى باقى نخواهد ماند.پس هر کدام از آنها که در صلح پیش قدم شود درقیامت زودتر به بهشت خواهد رفت ». (16)
1-بحار ج 103 ص 247 2-اطلاعات 19 دیماه 1350 3-بحار ج 75 ص 71 4-بحار ج 74 ص 178 5-سوره نساء آیه 34 الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات . 6-اطلاعات 17 مرداد ماه 1351. 7-بحار ج 103 ص 235 8-بحار ج 103 ص 248 9-مستدرک ج 2 ص 532. 10-شافى ج 2 ص 129. 11-اطلاعات 25 آذر ماه 1350. 12-بحار ج 103 ص 247 13-اطلاعات 28 مهر ماه 1348. 14-اطلاعات 8 آذر ماه 1350. 15-اطلاعات 17 اسفند ماه 1348. 16-بحار ج 75 ص 186. آیین همسرداری امینی
۹۱/۰۵/۰۶