اسرار نماز
شهادت اول
در اینجا شهادت میدهد که معبودی جز خدا نیست. یعنی جز او کسی شایسته پرستش نیست. تعبیر دیگر آن که فلسفی است و با امکان ماهوی سازگار است، عبارت است از لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجودِ إِلَّا الله. خداوند وجود مطلق است و فیض وجود را او در ماهیات ممکنه میریزد و هر شیئی با توجه به حد و پایانی که دارد، یک وجود محدود را رقم میزند و تعبیر دیگر که عرفانی است و با امکان فقری سازگار است این است که لا هُوَ إِلّا هو و به عبارت دیگر لا مَوْجودَ إِلَّا الوُجود و یا لا مَوْجودَ إِلَّا الله. خداوند مطلق وجود است و وجود دیگری جز او نیست. بلکه ماسوی شئونات و بروزات او و به عبارت دیگر ظهورات کمالات و افعال او است.
شهادت ثانیه
در اینجا شهادت میدهد که حضرت ختمی مرتبتصلیاللهعلیهوآله فرستاده خدا است و او است مبلغ رسالات خداوند. بنابراین هرچه بگوید، گویی خدا گفته است، اگرچه واقعا خدا نگفته باشد. زیرا فرستاده خدا حق تشریع دارد و این از حدیث لَوْ لا أَنْ أَشُقَّ عَلی أُمَّتی لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّواکِ مَعَ کُلِّ صَلاةٍ (اگر نمیخواستم امتم را به سختی بیندازم، آنها را با هر نمازی امر به مسواک میکردم) فهمیده میشود.
شهادت ثالثه
ولایت تکوینی حضرت ختمی مآبصلیاللهعلیهوآله در اوصیاء او به طور کامل جزئا و کلا منعکس است و بنابراین هر چه را خلفای حضرت تشریع نمایند، گویی تشریع خداوند است.
و میدانیم که ولایت، کلید قبولی اعمال از جمله نماز است و بدون آن عنوان نماز روی افعال و اقوال نمازگزار بار نمیشود، بلکه دیگر نماز او تنها ورزشی است که فقط اثر سلامتی جسمی دارد!
حیعلات
نماز بهترین عمل است، اما ولایت کلید آن است. عارفی میگفت حیّ به معنای زنده است. یعنی علیعلیهالسلام زنده است و ولایت او نماز است. این معنا در روایات هم هست که مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ (بینه/ 5) رسالت پیامبرصلیاللهعلیهوآله و یُقیمُوا الصَّلاةَ (بینه/ 5) ولایت امیرالمومنینعلیهالسلام است.
بنابراین در ادامه در ظاهر میگوید نماز و در باطن میگوید ولایت، رستگاری و بهترین عمل است.
قیام
در قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ دیگر لحظه آماده شدن برای دیدار با معبود رسیده است و لذاست که گفته میشود امام جماعت که به این ذکر رسید، مامومین برخیزند. زیرا دیگر لحظه ملاقات فرا رسیده است.
2- تکبیره الاحرام
دستها را با آغاز تکبیر بلند میکند و با انهای آن، به محاذات گوش میرساند. در این حالت با حرکت دست قصد میکند که دنیا و هر چه در آن است را پشت سر گذاشته و تنها متوجه خداوند میشود.
همچنین بالا بردن دست نشان از تسلیم در برابر خداوند دارد. تکبیره الاحرام به این معنا است که با این یک تکبیر احرام حضور در مقابل خالق میبندی و بسیاری چیزها را بر خود حرام میکنی، مانند خوردن و آشامیدن و تکلم با غیر و به همین ترتیب باید فکر به غیر را نیز در نماز بر خود حرام سازی. تکبیره الحرام در واقع به منزله ورود به مسجد الحرام است که نقطه آغارین معراج پیامبرصلیاللهعلیهوآله به سوی خدا بوده و نماز نیز معراج مومن است.
معنای لفظ در اذان و اقامه گذشت.
3- قیام
3-1- معنای فعل
قیام روی دو پا به معنای این است که خوف و رجاء را به هم آمیخته است؛ خوف از عدالت و عذاب و رجا به رحمت و ثواب.
و باز قیام به این معنا است که در مقابل معبود مانند دو دوست ایستاده و مشغول صحبت است.
و معنای دیگر آن این است که در مقابل خالق بیاراده ایستادهای و همچون پر کاهی در برابر باد و یا روی آب دریا از خود اختیاری نداری. هرجا او بخواهد تو را میبرد و این معنای تفویض امر به او است تا او خود تو را به صراط مستقیم هدایت نماید.
و قصد دیگر آغاز معراج به سوی خدا است. معراج سه مرحله دارد. مرحله اول از مسجد الحرام است به مسجد الاقصی و قیام به منزله همین مرحله اول است.
3-2- معنای لفظ
3-2-1- سوره حمد
بسمله
فعل محذوف و معنای باء
فعل محذوف در ابتدای کلام میتواند اِسْتَعَنْتُ باشد، یعنی طلب کمک میکنم و یا اِبْتَدَأتُ به معنای آغاز میکنم. در هر یک بسمله میتواند متعلق به فعل محذوف و یا حال از فاعل آن باشد و در هر یک باء میتواند به معنای استعانت و یا مصاحبت باشد. بنابراین 8 وجه ممکن است:
• فعل محذوف اِسْتَعَنْتُ
O بسمله متعلق به اِسْتَعَنْتُ
1- باء استعانت: اِسْتَعَنْتُ و اسْتِعانَتِی اسْتِعانَةُ اسْمِ اللهِ به معنای طلب کمک میکنم و طلب کمک کردن من طلب کمک کردن از اسم خدا است.
2- باء مصاحبت: اِسْتَعَنْتُ و اسْتِعانَتی مُصاحِبُ اسْمِ اللهِ به معنای طلب کمک میکنم و طلب کمک کردن من همراه با اسم خدا است.
O بسمله حال از فاعل اِسْتَعَنْتُ
3- باء استعانت: اِسْتَعَنْتُ حالَ کَوْنی مُسْتَعینًا اسْمَ اللهِ به معنای طلب کمک میکنم در حالی که طلب کمک کننده از اسم خدا هستم.
4- باء مصاحبت: اِسْتَعَنْتُ حالَ کَوْنی مُصاحِبًا اسْمَ اللهِ به معنای طلب کمک میکنم در حالی که خود را همراه با اسم خدا میکنم.
• فعل محذوف اِبْتَدَأْتُ
O بسمله متعلق به اِبْتَدَأْتُ
5- باء استعانت: اِبْتَدَأْتُ و ابْتِدائی مُسْتَعینُ اسْمِ اللهِ به معنای آغاز میکنم و آغاز کردن من با طلب کمک کردن از اسم خدا است.
6- باء مصاحبت: اِبْتَدَأْتُ و ابْتِدائی مُصاحِبُ اسْمِ اللهِ به معنای آغاز میکنم و آغاز کردن من همراه با اسم خدا است.
O بسمله حال از فاعل اِبْتَدَأْتُ
7- باء استعانت: اِبْتَدَأْتُ حالَ کَوْنی مُسْتَعینًا اسْمَ اللهِ به معنای آغاز میکنم در حالی که طلب کمک کننده از اسم خدا هستم.
8- باء مصاحبت: اِبْتَدَأْتُ حالَ کَوْنی مُصاحِبًا اسْمَ اللهِ به معنای آغاز میکنم در حالی که خود را همراه با اسم خدا میکنم.
یک وجه ضعف قول به استعانت این است که دلالت بر انجام کاری به صورت موقت میکند. مثلا با قلم مینویسیم و بعد از این که کار ما به پایان رسید، آن را کنار میگذاریم و وجه دیگر ضعف آن این که این کلام قول خداوند نیز هست و خداوند اجل از استعانت میباشد. اما شهید ثانی رحمه الله در شرح لمعه به وجوه پنجم و هشتم اشاره کرده، استعانت را به معنای تمام انقطاع دانسته است، یعنی کار تنها به وسیله اسم خدا بر وجه کامل انجام میشود و مصاحبت را نشانه تعظیم.
اسم
اگر اسم را از وَسْم به معنای نشانه بدانیم، یعنی کار خود را به وسیله و یا همراه با خدا نشانه میزنم و آغاز میکنم. یعنی کار من یک کار الهی است و نشانه الهی دارد و اگر آن را از سُمُوّ به معنای بلندی بدانیم، یعنی به وسیله و یا همراه با بلند مرتبگی خداوند کار خود را آغاز مینمایم.
اما کلمه الله مخفف کلمه اَلْإِله بوده است. إِله در زبان عربی به معنای مَألوه و اسم مفعول است. اسم معفول در زبان عربی دو نوع معنا دارد. یکی به معنای کلمهای که کار بر روی آن انجام شده و دیگری به معنای کلمهای که قابلیت این را دارد که کار بر روی آن انجام شود. مثلا کلمه مَأْکول اسم مفعول از ماده أَکْل به معنای خوردن است که یک معنای آن چیز خورده شده است و معنای دیگر آن چیز خوردنی (قابل خوردن). کلمه مَأْلوه هر دو معنا را میتواند داشته باشد، اما معنای دوم مناسبتر به نظر میرسد، یعنی پرستیدنی (قابل پرستش).
معانی دیگری هم برای إِله وجود دارد. مثلا این که از ماده وَلَه گرفته شده باشه که به معنای دوم اسم مفعول میشود موجودی که قابل این است که انسان در او واله و شیدا شود و یا ظاهرا از همین ماده به معنای سرگشته و حیران شدن که به معنای اول یا دوم اسم مفعول میشود موجودی که دیگران در ذات او حیران شدهاند و یا این قابلیت را دارد که دیگران در او حیران مانند.
اما ال انواع مختلفی دارد که در اینجا ال عهد است. یعنی همان إله شناخته شده و مورد نظر.
مراد از الله خود خداوند نیست، بلکه اسم خداوند است که شامل جمیع اسماء دیگر میشود. خدا در حقیقت هو است که پشت الله نشسته است و الله به آن اشاره میکند، هُوَ اللهُ الَّذی ... .
رحمت
رحمن اسم خاص و صفت عام است. یعنی این اسم فقط مخصوص خداوند است، اما صفت رحمت آن به مومن و کافر بازمیگردد. رحیم اسم عام و صفت خاص است. یعنی این اسم فقط مخصوص خداوند نیست، اما صفت رحمت آن تنها به مومنین بازمیگردد. ال داخل بر هر دو، ال عهد است.
رحمن و رحیم برای مبالغه هستند. شهید ثانی مبالغه رحمن را بیشتر میداند، به دلیل بیشتر بودن تعداد الفاظ و ذکر رحیم را از باب تتمیم دانسته است. زیرا رحمن شامل نعمتهای بزرگ خداوند است و رحیم ذکر میشود تا سایر نعمتها را نیز داخل نماید.
حمدله
حمد
حمد به معنای مدح، شکر و جزاء است. که هر سه معنا را میتوان در حمدله تصور کرد. ال در اینجا ال جنس است که میتواند ماهیت باشد و یا استغراق. یعنی جنس حمد مخصوص خدا است و یا تمامی حمدها مخصوص او است. یعنی هر که از دیگری تشکری میکند یا او را میستاید، در حقیقت خداوند را ستوده است، چرا که او خالق آن شخص است و به اراده او آن شخص به جایی رسیده که متکلم او را میستاید.
افاده دیگری که از حمدله میشود، انحصار است. یعنی حمد تنها مخصوص خدا است.
ربوبیت
رَبّ صفت مشبهه به معنای مُرَبّی یعنی پرورشدهندهای است که وصف پرورشدهی در او به حالت ثبوت در آمده است.
عالَمین
برخی مراد از آن را اهل عالم میدانند و ظاهرا مشهورتر آن است که مراد عقلای از اهل عالم است. یعنی خداوند پرورشدهنده عقلای عالم است و مراد از عقلاء معنای فلسفی آن است، یعنی انسان و یا حداکثر انسان و جن و ملک و نه معنای عرفی آن، یعنی انسانهای عاقل.
رحمت
این دو صفت به دلیل اهمیت فراوان مجددا تکرار شدهاند. در اینجا خداوند را دارد با صفات جمال میستاید.
ملکیت
اضافه مالِک به یَوْم، اضافه ظرفیه است. یعنی خداوندی که در روز دین، مالک حقیقی است. زیرا ملکیت ما در این دنیا اعتباری و به جعل و قرارداد بوده و ملکیت حقیقی برای خدا است و این مساله در روز دین مشخص میشود.
در برخی از قرائتها مَلِک به معنای فرمانروا نیز گفته شده است که ظاهرا عرفاء به این معنا بیشتر التفات دارند.
اما روز دین، یکی از معانی آن، روز جزا است و معنای دیگر روزی که هر کس بر دین خود محشور میشود و یا شاید روزی که همه دین حقیقی را که همان اسلام است، میفهمند.
در اینجا خداوند را دارد با صفات جلال میستاید.
عبودیت و استعانت
تقدم ضمیری که مفعول است بر عامل خود، افاده حصر میکند. بنابراین در این آیه بنده به خداوند میگوید که تنها او را بندگی میکند و در این مساله تنها از او یاری میخواهد. بندگی کردن یعنی انسان تمام هستی خود را از جان و مال و آبرو و هر چه که ظاهرا در تعلق انسان است، به پای معبود قربانی کند. قهرا بالاترین سعادت است و البته رسیدن به آن مشقت فراوان میخواهد و باید تنها از خداوند در این زمینه کمک خواست و از هر که خداوند به ما دستور داده او را وسیله قرار دهیم که کسی نیست جز ذوات مقدسه معصومینعلیهمالسلام. مرحوم آیتالله بهجت میگوید دعای سوره حمد از إِیّاکَ نَسْتَعینُ شروع میشود. زیرا استعانت به معنای طلب کمک است و طلب از خداوند همان دعا میباشد.
نقل است که خداوند در معراج به پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرمود چه میخواهی و حضرت عرض کرد مقام عبودیت. این مقام بالاتر از مقام رسالت است و به همین دلیل در تشهد ابتدا شهادت به مقام عبودیت حضرت ختمی مرتبت داده میشود و بعد رسالت، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ.
معنای دیگری که برای این آیه در روایات آمده است، استفاده معنای طلب از عبودیت است. یعنی خدا یا تنها تو را میجوییم و در این مساله تنها از تو یاری میخواهیم و چه بسیار دشوار است که انسان در هر قول و فعل و ترکی به دنبال رضای خداوند باشد!
در حدیث است که خداوند در این آیه به فرشتگان خود میگوید من و بندهام در این آیه مشترکیم!
هدایت
صراط مستقیم همان صراط امیرالمومنینعلیهالسلام است. اما در مورد کسانی که خداوند به آنان نعمت عطا فرموده و کسانی که به آنان خشم گرفته و گمراهان به ترتیب تعابیر زیر مستفاد شده است:
• تعبیر اول
O اولی: اصحاب معصومینعلیهمالسلام؛ مانند اویس قرنی رحمه الله که وقتی محضر امیرالمومنینعلیهالسلام عرض کرد که آمدهام تا بیعت کنم و حضرت به او فرمود به چه بیعت میکنی؟ عرض کرد بِمُهْجَتی. یعنی به آن آخرین قطره خون درون قلبم رگهایم و یا مانند سعید بن عبد الله رحمه الله که بعد از این که خود را به هر سو پرتاب میکرد تا بدن خود را سپر تیرهای پرتاب شده به سوی سالار شهیدانعلیهالسلام قرار دهد و بدن او سوراخ سوراخ شد، در هنگام آمدن حضرت بر بالین او عرض کرد: أَوَفَیْتُ یَا بْنَ رَسولِ اللهِ؟ آیا به عهد خود وفا کردم ای پسر رسول خدا؟ و حضرت فرمود نَعَمْ أَنْتَ أَمامی فِی الْجَنَّة؛ آری، تو پیشاپیش من به بهشت میروی. شیخ نخودکی رحمه الله میگوید به هنگام خواندن این آیه افراد مذکور را در ذهن خود تصور کند.
O دومی: کسانی که با اهل بیتعلیهمالسلام دشمنی داشته و مقاتله کردهاند
O سومی: کسانی که در این میان حق و باطل را نشناخته بودند.
• تعبیر دوم
O اولی: شیعه و این تعبیر تناسب دارد با آیه اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی (امروز که مراد روز غدیر است دینتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم). شاید خوب باشد بالاخص علماء و عرفای حقه را در نظر بگیرد.
O دومی: نواصب (دشمنان اهل بیتعلیهمالسلام) و چه بسا بتوان وهابیون را به آن ملحق کرد
O سومی: عامه (اهل سنت)؛ آیتالله مروارید رحمه الله ضمن تاکید بر گفتن حمدله بعد از پایان سوره حمد، میگوید این که شیعه بعد از این آیه الحمد لله میگوید و عامه آمین، به همین دلیل است که شیعه شکر خدا را به خاطر این نعمت هدایت به جا میآورد و عامه تقاضای هدایت میکند.
• تعبیر سوم
O اولی: شهدای راه خدا
O دومی: یهودیت
O سومی: مسیحیت
• تعبیر چهارم
O اولی: شیعیانی که فقط خدا را میخواهند
O دومی: شیعیانی که مرتکب کبائر از گناهان میشوند
O سومی: شیعیانی که هم دنیا را میخواهند و هم آخرت را
3-2-2- سوره توحید
این سوره زمانی نازل شد که کفار از پیامبرصلیاللهعلیهوآله خواستند تا خدا را تعریف نماید. چون خداوند بسیط است، جنس و فصل ندارد و نمیتوان از آن تعریف منطقی ارائه کرد. سوره توحید تعریف حقیقی خداوند است.
هُوَ ضمیر شان است. یعنی بگو جریان از این قرار است که خداوند بیهمتا است.
فقط او موجود از درون پر است! یعنی شامل همه وجودات کمالی است و هیچ کمالی از وجود او خارج نیست.
او از کسی تولید نشده و کسی را تولید نکرده است. یعنی خلقت خداوند تولیدی نیست. مانند ساختن خانه توسط بنا نیست، که خود بنا جدای از خانه است. بلکه او جدای از مخلوقات خود نیست. داخِلٌ فِی الْأَشْیاءِ لا بِالْمُمازَجَةِ وَ خارِجٌ عَنِ الْأَشْیاءِ لا بِالْمُبایَنَةِ، داخل در اشیاء است نه به نحو امتزاج و آمیختگی و خارج از اشیاء است، نه به نحو مباینت و جدایی.
با این حال، احدی از مخلوقات همتای او نیست.
توضیح این که بنا بر نظریه اصالت وجود در فلسفه، وجود مشترک معنوی است و معنای وجود خدا با معنای وجود مخلوقات فرقی ندارد. تفاوت در شدت وجودی است که وجود خداوند نامحدود و وجود مخلوقات محدودات و با شدتهای متفاوت با یکدیگر است. همانند تفاوت در نور که یکی نور خورشید و شدید است و دیگری نور لامپ و ضعیف؛ اما نوریت آن دو با یکدیگر تفاوتی ندارد.
بر مبنای نظریه عرفاء، مخلوقات، وجودی ندارند. بلکه تنها شئونات و بروزات حضرت حق هستند. افعال و کمالات خداوندند. آنها موجود نیستند، اما از وجود نیز جدا نمیباشند.
در حدیث است که سوره توحید را تنها متعمقین آخرالزمان میفهمند.
4- رکوع
معنای فعل
در رکوع خداوند را از شریک در اراده (خواستن) و قدرت منزه میدانیم.
و نیز قصد کند که میخواهد مانند موالی که ابتدا به پادشاهان تعظیم کرده و سپس به پای آنها میافتادند، چنین کند. یعنی اکنون مشغول تعظیم خداوند است و بعد قرار است در برابر او به خاک بیفتد.
و نیز قصد کند که در رکوع اعلام میکند که تابع خداوند متعال است. بزرگان در رکوع به یاد کناهان خود افتاده و از ترس میلرزیدند!
و نیز بداند که رکوع مرحله دوم معراج است از مسجد الاقصی به سوی خداوند و بنابراین یک مرحله نسبت به قیام به خداوند نزدیکتر شده است.
معنای لفظ
تسبیح به معنای تنزیه است، یعنی نسبت منزه دادن به خداوند. منزه از هر گونه نقص، عیب و عدمی. زیرا وجود او همه وجودات دیگر را در برگرفته است.
منزه است پروردگار من، همان پروردگاری که بزرگ است. تسبیح نیز مانند تکبیر که پیشتر اشاره شد، انشاء است و نه اخبار.
5- قیام بعد از رکوع
معنای فعل
این قیام به منزله ایستادگی در برابر دشمنان خداوند است. با گفتن تکبیر پس از قیام و بلند کردن دست، برائت میجوید از این که بدون حول و قوه خداوند در برابر دشمنان او بایستد و یا او را تسبیح نماید.
معنای لفظ
این لفظ نیز انشاء و دعا میباشد و نه اخبار. یعنی خدا بشنود صدای کسی که حمد او را میکند. این کلام را به دلیل لام سر لفظ مَنْ از باب تضمین دانستهاند. یعنی سَمِعَ اللهُ مَنْ حَمِدَهُ وَ أَجابَ لَهُ؛ خداوند صدای حمدکننده را بشنود و او را اجابت نماید.
6- سجده
معنای فعل
در سجده خداوند را از شریک در ذات منزه میدانیم.
و نیز همانگونه که در رکوع قصد کرده بود که مانند موالی ابتدا تعظیم کند، اکنون قصد کند که بعد از تعظیم در برابر خداوند به خاک افتاده است.
و نیز بداند که سجده مرحله سوم و پایانی معراج است و آن حضور در محضر حضرت حق است. و به همین دلیل است که میگویند نزدیکترین حالت بنده به خدا در سجده است. اینجا دیگر مقام فناء فی الله است و ابراز میکند که در برابر خداوند هیچ نیست. نه این که چیز کمارزشی است، بلکه اصلا وجودی ندارد؛ ما عدمهاییم هستیها نما. هر چه هست اوست و این است که در سجده جایی را به چشم سر نمیبیند. زیرا به نزدیکترین مرحله به خداوند رسیده و جز او چیزی نیست و او هم که با چشم سر دیده نمیشود.
و نیز سجده اول به معنای این است که از خاک به وجود آمده و باز نیز به خاک بازمیگردد. به جایی خواهد رسید که دیگران روی او پامیگذارند! نه روی قبر او، بلکه روی خود او زمانی که قبر او خراب شود! چه بسا قبرستان محل دفن او تبدیل به پارک بزرگی شود و کودکان بر روی او بازی کنند، باز هم بر روی خود او، نه قبر او! زیرا دیگر قبری نمانده است! این بدنی که در دنیا به آن مینازید و از همه چیز بیشتر مراقب آن بود و آن را به انواع لذائذ حلال و حرام متنعم ساخته بود، اکنون زیر دست و پا قرار گرفته است و چنان از او نشانی نیست، که گویی هرگز در این دنیا نبوده است! و هنگامی که برای قیام مجددا بلند میشود، زمانی است که در محضر خداوند برای حساب ایستاده است.
و نیز بداند که از ذره آبی بدبو و نجس به وجود آمده و بعد از مرگ نیز نجس خواهد شد، از سگ نجستر! زیرا مس او تنها آب کشیدن نمیخواهد، بلکه غسل نیز میخواهد!
و یا قصد کند که با افاضه وجود از سوی حضرت حق موجود شده و یا با بروز شأن حضرتش ظاهر شده و باز هم به خدا بازمیگردد، زمانی که خداوند ظهور کمال خود را که در او متجلی ساخته بود، مخفی سازد!
اما دوبار به سجده میرود تا خاکساری خود را مجددا پس از نشستن و خاتمه خضوع نشان دهد و اعلام کند که از تکبر در برابر خداوند بریء است.
معنای لفظ
منزه است پروردگار من، همان پروردگاری که بلندمرتبهترین است.
7- تشهد
معنای فعل
میرزا جواد آقا ملکی میگوید اینجا دیگر مقام شهود است. اینجا است که حقایق بر انسان دارای بصیرت منکشف میشود.
معنای لفظ
شهادت اول در اینجا اضافهای نسبت به اذان دارد و آن این است که الهی به جز الله نیستع در حالی که این الله وحدت دارد. یا وحدت در وجود با مخلوقات و یا یکی بودن به این دلیل که کسی همتای او نیست و نیز شریکی ندارد، نه در مقام اراده، نه در مقام قدرت، نه در مقام علم و نه در مقام ذات.
سایر معانی در الفاظ اذان گذشت.
8- سلام
آیتالله بهجت میگوید همانگونه که نمازگزار از باب تکبیر وارد شده بود، از باب تسلیم خارج میشود و این سوغاتی است از جانب خداوند از این سفر معنوی. به این معنا که در سلم و سلامت از جانب خداوند قرار دارد. در حدیث است که نمازگزار پس از خروج از نماز غرق در رحمت الهی میشود.
در سلام سوم قصد میکند که به همه نمازگزاران سلام میدهد و یا به همه کسانی که در مجلس قرب و انس حضرت حق حضور دارند.
توجه شود که غیر مذهب حقه از نمازگزار تخصصا خارج است. یعنی اصلا موضوعا نمازگزار نیست. چرا که در حدیث است که کلید نماز، ولایت است. بنابراین کسی که ولایت ندارد، با گفتن تکبیر اصلا وارد نماز نمیشود. عمل او تنها به درد سلامت جسمش میخورد، چرا که نوعی ورزش است!