مدیریت
بجای پیشگفتار
قبل از بحث پیرامون موضوع کتاب، ذکر چند یادآوری به شرح ذیل، ضروری به نظر میآید:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و خلع ید از کارگزاران رژیم ستمشاهی و قرار گرفتن جمعی از عناصر مؤمن در پستهای حساس مدیریت و فرماندهی، یک نوع خلاء احساس میشد. این خلاء به خاطر آن بود که ضوابط «مدیریت غربی» که با تمام قدرت بر نظامات گذشته حکومت میکرد فرو ریخته بود و هنوز ضوابط مدیریت اسلامی برای جانشینی آن مشخص نبود.
لذا چارهای جز این نبود که آستین بالا زده، با استفاده از منابع غنی و سرشار اسلام، کتابی در این زمینه آماده سازم. شاید سرآغازی باشد برای حرکت وسیع در مورد این مسأله مهم اسلامی و اجتماعی.
آنچه در این کتاب درباره مدیریت و فرماندهی اسلامی (باید توجه داشت که فرماندهی نیز نوعی مدیریتدر محدوده فعالیتهای نظامی است) آمده است، چون از نخستین آثار در نوع خود میباشد، طبعاً نمیتواند خالی از نقص باشد. همچنین مهمترین منابعی که در این کتاب بعد از قرآن مجید مورد استفاده قرار گرفته است، سیره پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و پیشوایان بزرگ اسلام و مخصوصاً نهج البلاغه است، که مملو است از نکات برجسته پیرامون این بحث و نیز از احادیث مختلف اسلامی که در کتب حدیث پراکنده است و ابعاد این مسأله را تذکر میدهد، بهرهگیری شده است.
به عقیده نگارنده، مطالعه این کتاب نه فقط برای کسانی که پستهای مدیریت و فرماندهی (اعم از کلیدی و غیر کلیدی) در اختیار دارند، ضروری است، بلکه مطالعه آن برای همه کسانی که میخواهند اسلام را بهتر و عمیقتر بشناسند، مفید و راهگشا است. به خصوص این که هیچ کس بر کنار از نوعی مدیریت نیست. حداقل مدیریت در مورد خانه خود.!
از این گذشته در این مسأله شک نیست که هر پیروزی در روند انقلاب نصیب ما شده است، به خاطر درک صحیح اسلام و به کار بستن دقیق تعلیمات آن بوده و هر مشکلی در این طریق پیش آمده، به خاطر عدم درک صحیح یا عدم تطبیق برنامهها و عملکردها بر این تعلیمات بوده است.
به همین دلیل برای علاقمندان پیروزی انقلاب در تمام زمینهها و خروج از مشکلات، راهی بهتر از این نیست که اسلام را بهتر بشناسیم و بهتر پیاده کنیم و البته این کار بی نیاز از گذشت زمان نیست و دانستن اصول مدیریت اسلامی در این زمینه مهم است.
درست است که مسأله مدیریت از دیرباز در غرب مطرح بوده است و کتابهای زیادی در این زمینه نوشتهاند و حتی دانشکدههایی مخصوص مدیریت و فرماندهی تأسیس و مشغول بکار گشته است. ولی با توجه به تفاوت زیاد میان ارزشهای حاکم بر مدیریت غربی و ارزشهای حاکم بر مدیریت اسلامی، ما هرگز نمیتوانیم تمام آنچه را آنها نوشتهاند، اقتباس کنیم و برای خود الگو قرار دهیم.
ولی این بدان معنی نیست که ما همه اصول مدیریت غربی را به طور کامل رد میکنیم. مسلماً قسمتهایی از آن که با ارزشهای اسلامی هماهنگ است، مورد قبول ماست، که نمونههایش را در این کتاب میبینید.
نکته آخر این که؛ مهم در امر مدیریت و فرماندهی «دانستن» این اصول و ضوابط و قواعد نیست. بلکه مهم «بکار بستن» آنهاست. که آن هم کار نسبتاً دشواری است و بدون زیربنای اعتقادی و خودسازی و تقوا و تهذیب نفس میسر نیست.
فصل اول:
ضرورت تشکیلات و اهمیت مدیریت
هر کس در زندگی خود به نحوی با مسأله «مدیریت» درگیر است. در سطوح بالا و پایین. نه تنها دولتمردان، وزرا، فرماندهان، رؤسای دانشگاهها، مدیران ادارات، گردانندگان چرخهای صنایع و مؤسسات خصوصی، بلکه هر انسانی در محدوده کسب و کار و خانه و خانواده خود، با نوعی از سر و کار دارد، که اگر به طور صحیح انجام شود، راهها نزدیک، فعالیتها پرثمر، کوششها پربار، مشکلات کم، و موفقیت و پیروزی قطعی است.
در ابتدای بحث، باید توجه داشت که مدیریت و فرماندهی یک نوع «ایدئولوژی» است. یعنی یک نوع از «بایدها» است و میدانیم «بایدها» همیشه از «هستیها» یعنی از «جهان بینی» سرچشمه میگیرد. به نحوی که ما اگر واقعیات موجود را تشخیص ندهیم، وظایف لازم را تشخیص نخواهیم داد. اگر هستیها را ندانیم، بایدها را نخواهیم دانست.
لذا تمام کتابهایی که در زمینه علوم مختلف نوشته شده است و از نظامات جهان هستی در خلقت منظومهها و کهکشانهای عظیم گرفته، تا اسرار شگفت انگیز اتم و انواع جانداران و گیاهان سخن میگوید، همه و همه شرح و بیان «مدیریت دقیق و فرماندهی حساب شده خداوند» در این عالم بزرگ است.
- وجود هر انسان یک نظام تشکیلاتی است:
ساختمان وجود آدمی نیز یک نظام تشکیلاتی فوقالعاده ظریف و پیچیده است که تمام تشکیلات لازم برای یک مدیریت صحیح و نمونه را به عالیترین صورتی در بر گرفته است. این تشکیلات حیرت انگیز و منظم دارای بخشهای زیر است:
- مرکز تصمیم گیری
- فرماندهان و مدیران کل و جزء
- بازوهای اجرایی
- انگیزههای حرکت
- برنامهریزی
- سازماندهی
- کنترل و هماهنگی و ...
به طوری که اگر یک لحظه گوشهای از این مدیریت از کار بیفتد، مرگ به سراغ انسان میآید و یا لااقل بیمار میشود.
به همین دلیل برای پی بردن به اصول صحیح تشکیلات و ضوابط مسأله مدیریت و فرماندهی، راهی بهتر از این نیست که از این دو جهان «بزرگ» و «کوچک» الهام و الگو بگیریم و به دستورات پرمعنی قرآن تحقق بخشیم.
انسان نمیتواند به گونهای ناموزون و به صورت وصلهای ناهمرنگ در این جهان هستی زندگی کند و به همان اندازه که از نظام و تشکیلات و «مدیریت صحیح» فاصله میگیرد، با شکست و ناکامی روبرو خواهد شد و محکوم به فناست. از همه اینها که بگذریم، از ویژگیهای زندگی انسان، این است که تمام کارهای اصلی و مهم او به صورت جمعی انجام میشود و کار جمعی، بدون تشکیلات و سازماندهی و مدیریت، مفهومی جز هرج و مرج و به هدر دادن نیروها و از بین بردن امکانات و استعدادها محصولی نخواهد داشت.
اگر تمام ابزار و وسایل لازم برای انجام یک کار را به منزله «جسم» فرض کنیم، مدیریت صحیح به منزله «روح» آن است و با جدا شدن این روح، چیزی جز لاشه گندیدهای باقی نخواهد ماند.
امیر مؤمنان علی علیهالسلام نقش فرمانده و مدیر کل را در جامعه، به رشته و نخ گردنبند تشبیه نموده است؛ که دانهها و مهرهها را به هم ارتباط داده و از مجموع آنها یک واحد به هم پیوسته به وجود آورده است و اگر آن رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده گردیده و هماهنگی خود را از دست میدهند.
بنابراین نه تنها «مدیریت» به نیروها «جهت» میدهد، بلکه انگیزه، سازمان، کنترل و هماهنگی اصولی که هر گونه بازدهی در سایه آن صورت میگیرد، ارائه میدهد.
- حکومت اسلامی اهرمی برای وصول به چهار هدف بزرگ:
بدون تردید، اسلام به مسأله حکومت به عنوان یک «هدف» نمینگرد، بلکه آن را یک «وسیله» برای تحقق بخشیدن به اهداف عالی مذهب میشمرد. که در یک بررسی کلی، چهار هدف عمده بیش از همه جلب توجه میکند، که نه تنها حکومت اسلامی، بلکه مدیریتهایی که از آن نشأت میگیرد، نیز باید در مسیر این چهار هدف گام بردارد:
1- آگاهی بخشیدن به انسانها
2- تربیت معنوی و احیای ارزشهای اخلاقی
3- اقامه قسط و عدل به صورت خودجوش و برخاسته از متن جامعه
4- آزادی انسانها از زنجیرهای اسارت.
درست است که هدفهای جزئی و نزدیک در تمام مدیریتها و فرماندهیها و رسیدن به حد اعلای بازدهی بیشتر و بهتر آن تشکیلات، در زمان کوتاهتر و با ضایعات کمتر است، به عنوان مثال فرماندهی صحیح یک گردان، انجام کامل مأموریت جنگی خاصی است که به او واگذار شده است، آن هم با کیفیت عالی و تلفات و ضایعات کمتر، ولیکن با این همه، از دیدگاه یک فرد مسلمان، هیچ گاه این «فرماندهی» و «مدیریت» نمیتواند از اهداف کلی الهی و انسانی اصل مذهب و سپس تشکیل حکومت جدا باشد. بلکه باید جهت گیری تمام اهداف جزئی به سوی آن اهداف کلی و والا باشد، نه در جهت مخالف و نه بیتفاوت نسبت به آنها. و همین است که مسأله مدیریت و فرماندهی را در اسلام، از مدیریت مادی شرق و غرب جدا میسازد و پایهها و بدنه و ابزار آن را به صبغه و شکل ویژه خود در میآورد.
مهم این است که در حکومت اسلامی همه معیارها، مخصوصاً «معیار مدیریت»، معیار اسلامی باشد و از کتاب و سنت مایه گیرد، تا این حقیقت آشکار گردد که کاربرد این معیارها برای حل مشکلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و نظامی به مراتب بر معیارهای شناخته شده شرق و غرب برتری دارد.
اگر خدای ناکرده بر اثر سهلانگاریها و عدم رعایت موازین اسلامی، مدیریتها به بن بست و ناکامی کشد، بیم این میرود که ناآگاهان، یا دشمنان قسم خورده، آن را به حساب ضعف مبانی مدیریت در اسلام بگذارند و مکتب از این رهگذر صدمه ببیند و این مصیبتی است بزرگ و ضایعهای جبران ناپذیر.!
فصل 2
پیامبر اسلامصل الله علیه و آله ، مدیر و فرمانده بینظیر!
حتی آنان که اسلام را به عنوان یک آیین الهی و آسمانی نپذیرفتهاند، در این امر شک ندارند که پیامبر اسلامصل الله علیه و آله فرمانده بزرگی بود که پیروزی سربازانش را در کمترین مدت و با کمترین ضایعات، تأمین میکرد. و از نظر مدیریت نیز آن چنان نیرومند بود که از یک جامعه نیمه وحشی، تمدنی بزرگ به وجود آورد و از قبایل پراکنده عرب توانست تشکیل امتی بدهد. شک نیست که تألیف امتی واحد از قبایلی که در طول تاریخ به نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر یکدیگر عادت کرده بودند و خون همدیگر را میریختند، در اندک مدتی کاری بس بزرگ و معجزه اجتماعی بینظیری است، که تأثیر آن بر کل تاریخ بشر بر کسی پوشیده نیست. به همین دلیل زندگی او را روی هر حساب که باشد، میتوان منبع بزرگ الهام بخشی، برای «مسأله مورد بحث» در تمام ابعادش شمرد. همچنان که خواهیم دید پیامبر اسلام صل الله علیه و آله چگونه دقیقترین ریزهکاریهای مربوط به مسأله مدیریت و تاکتیکهای فرماندهی را در زندگی خود، بکار میبست.
- نگاهی گذرا به زندگی پیامبرصل الله علیه و آله :
یک نگاه گذرا به زندگی پیام اسلامصل الله علیه و آله ، بعد از بعثت، نشان میدهد که زندگی پربارش به دو دوران متمایز تقسیم میشود:
1- دوران مکه (دوران آمادگی و سازندگی)
2- دوران مدینه (دوران عمل و پیاده کردن برنامهها)
در دوران مکه (13 سال) تمام همت پیامبر صل الله علیه و آله متوجه آموزشهای عقیدتی و فکری و فرهنگی بود تا دلهای تازهی مسلمانان را از رسوبات شرک کاملاً شستشو دهد و آنها را برای یک حرکت بزرگ به سوی آیین الهی، همراه با تشکیل یک «حکومت انسانی نیرومند و پرقدرت» به عنوان مقدمهای برای پیشبرد اهداف بزرگ رسالت آماده سازد.
پیامبر صل الله علیه و آله در مکه گامهای بسیار برداشت و از جمله گامهای مؤثر که با مدیریت بسیار حساب شده، برای گسترش آیین جدید تشکیل حکومت اسلامی به عنوان یک اهرم نیرومند برای رسیدن به اهداف اسلامی و انسانی برداشت، این که در عصر جاهلیت، مراسم حج، توأم با خرافاتی بسیار انجام میشد. زیرا حج جزء آیین ابراهیم علیهالسلام بود و بقایای این آیین، آمیخته با خرافات زیاد در میان مشرکان عرب، وجود داشت. پیامبر صل الله علیه و آله در موسم حج با گروههایی از مردم جزیره العرب که به مکه میآمدند، به طور پنهانی ملاقات کرد و هسته بندی بیعت و پیمان مردم مدینه نیز در همین ایام حج صورت گرفت.
همچنین هجرت گروهی از مسلمانان نخستین به حبشه که «هجرت اولی» یا «هجرت صغیر» بود، نیز بخشی از این برنامه محسوب میشد. چرا که هم باعث شد صدای آیین نوین و پرخروش اسلام در فضای آفریقا بپیچد و مهاجران حبشه نیروی ذخیرهای بودند برای آینده حکومت اسلامی و هم سبب میشد که از وضع دولت و حکومت آن جا آگاهی بیشتر و تجارب فزونتری کسب کنند.
- مدیریت دقیق در تمام مراحل:
بعد از ورود پیامبر صل الله علیه و آله به مدینه، حوادثی رخ داد که هر یک چهره جدیدی از این مدیریت الهی بود. به عنوان نمونه؛
1- ارایه عدل اسلامی در آغاز ورود: نه تنها در آن روز که محمد صل الله علیه و آله جوان نوخاستهای بود، با تدبیر فوقالعاده خود اختلافی را که میان قبایل قریش، بر سر نصب حجرالاسود بعد از ماجرای سیل رخ داده بود و بوی خون میداد، برطرف ساخت و دستور داد سنگ را در وسط پارچهای گذارده و هر کدام از قبایل گوشهای از آن را گرفته و به محل نصب آورند و شخصاً آن را در جای خود گذارد و غائله را برچید، بلکه بعد از هجرت به مدینه در مواردی که ممکن بود از حادثهای ساده، اختلاف بزرگی به وجود آید، با استفاده از راه و روشهای بسیار ظریف و مدبرانه، زمینههای اختلاف را به کلی بر میچید و با مدیریت والای خود، به غائله پایان میداد.
مثلاً هنگام ورود به مدینه و استقبال پرشکوه مردم شهر و انتظار هر یک از آنها که پیامبر صل الله علیه و آله به خانه او وارد شود، بیم این میرفت که هر گونه ترجیح در میان افراد و قبایل وضع شکننده آغاز ورود را به هم ریزد، لذا پیامبر صل الله علیه و آله با یک الهام الهی فرمود: «ناقتی مأموره» یعنی شتر من، خود دستوری دارد، که اجرا خواهد کرد. و ناقه به راه خود ادامه داد تا در کنار خانه «ابو ایوب انصاری» بر زمین نشست و پیامبرصل الله علیه و آله بر او وارد شد و مسأله بدون کمترین ناراحتی پایان یافت.!
2- عقد مواخات بین دو گروه «مهاجران مکه» و «انصار مدینه» که فقط اسلام، حلقه اتصال آنان بود.
3- جامعه نوپای اسلامی مرکز اجتماعی لازم داشت، آن هم با جاذبهای بسیار نیرومند و معنوی. لذا پیامبرصل الله علیه و آله به فرمان خداوند، دست به ساختن مسجد زد و این محل نه تنها مرکز عبادت بود، بلکه مرکز تمام فعالیتهای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان و پایگاه اصلی حکومت بود و جالب این که برخلاف تمام دارالحکومهها و کاخهای زمامداران آن زمان، این پایگاه حکومتی، بی اندازه ساده بود و فقط یک چهار دیواری با دیوارهایی به طول قامت یک انسان بود، با فرشی از شنهای نرم، بدون سقف و بعداً که سقف و شبستان برای آنها ساختند، ستونهایش از تنه درخت نخل و پوشش آن فقط برگهای همان درخت بود و این وضع تا آخر عمر پیامبر صل الله علیه و آله ادامه داشت.! این موضوع، خود یکی دیگر از طرحهای عجیب مدیریت پیامبر اسلام صل الله علیه و آله بود که به امر الهی اجرا شد و در تمام جزیره العرب صدا کرد و قلوب مردم را متوجه اسلام ساخت.
4- پیمان عدم تعرض که پیامبر صل الله علیه و آله برای تحکیم آیین نوپای اسلام در مدینه، میان مسلمانان و قبایل موجود در داخل مدینه منعقد نمود.
5- پرهیز از جنگ در جبهههای مختلف؛ به نحوی که او سعی داشت در آن واحد خود را در دو یا چند جبهه درگیر نکند.
6- ارسال نامه برای سران کشورهای بزرگ جهان پس از آن که حکومت اسلامی در مدینه و اطراف آن استقرار یافت و تقریباً فکر پیامبر صل الله علیه و آله از جزیره عربستان آسوده شد. (هر چند هنوز مکه فتح نشده بود، ولی فتح آن قطعی به نظر میرسید). لذا پیامبر صل الله علیه و آله رسالت جهانی خود را در خارج از مرزهای عربستان نشان داد و اسلام را به همه مردم جهان عرضه کرد و این توهم را که اسلام رنگ قومی و نژادی دارد و یا به منطقه جغرافیایی خاصی تعلق دارد، از میان برد.
7- بیعت گرفتن اولیه و یا تجدید بیعت با مسلمانان و قبایل مختلف و ایجاد روحیه تازه در لحظات بحرانی از دیگر اقدامات مدبرانه و مؤثر پیامبر صل الله علیه و آله بود.
8- بینش دقیق پیامبرصل الله علیه و آله در آیین نبرد که برای اولین بار در تاریخ ملت عرب، ملل دیگر را در تحت لوای اسلام به عنوان امت واحد گرد آورد و این پیروزی سبب شد که در مدت 23 سال تمام جزیره العرب را آزاد کند و عناصر مخالف و بیگانه را در آن سرزمین از میان بردارد و تأمین عدالت اجتماعی را در تمام جزیره محقق سازد.
متأسفانه هیچ یک از مورخان نتوانستهاند افق استراتژی غزوات پیامبر صل الله علیه و آله و کارهای نظامی او را کاملاً روشن کنند. ولی به هر تدبیر اعمال نظامی او از نظر فنی به خوبی تبیین است و این که او بهترین سپاه ایدئولوژیکی را در تاریخ به وجود آورد، هر چند حکومت اسلامی نهاد تازهای بود و از یافتههای دانش نظامی به تازگی بهره میجست.
خلاصه از این ریزهکاریها و روشهای دقیق و حساب شدهای که از ظرافت خاصی برخوردار و با شهامت و شجاعت و قاطعیت فوقالعادهای آمیخته بود، در برنامه زندگی پیامبر صل الله علیه و آله فراوان است که از «مدیریت بینظیر و فرماندهی عظیم» او حکایت میکند.
فصل 3 : مسؤولیتها و وظایف دهگانه یک مدیر و فرمانده
پیش از آن که شرایط علمی و اخلاقی یک مدیر لایق روشن شود، باید ابعاد وظایف او را در نظر بگیریم. چرا که همیشه شرایط بر محور وظایف دور میزند و بدون شناخت ابعاد وظیفه یک مدیر و فرمانده هرگز نمیتوان شرایط لازم برای احراز پستی را برای او تعیین کرد.
به طور کلی میتوان گفت که یک مدیر، ده وظیفه عمده و اصلی دارد:
1- تصمیمگیری
2- برنامه ریزی
3- سازماندهی
4- هماهنگی و کنترل
5- ایجاد انگیزه و کنترل
6- چاره چویی و پیشگیری
7- بررسی و ارزیابی عوامل پیروزی و ناکامی
8- جمع آوری اطلاعات و آمار لازم
9- جذب نیروهای صالح
10- تشویق و توبیخ
1- تصمیم گیری:
مدیر باید قبل از هر چیز برای انجام وظایفی که به عهده او محول شده است، تصمیم گیری لازم را بعمل آورد و برای انجام این مقصد باید موارد زیر را مد نظر بگیرد:
الف) آگاهیها و تجربههای گذشته:
در این قسمت باید آنچه را از نظر علمی خوانده، یا در پستهای دیگری به عنوان تجربه اندوخته است، همه را به دقت مورد بررسی مجدد قرار دهد و هرگز مواردی را که به ناکامی منجر شده، فراموش نکند. هیچ گاه اصرار به آزمودن آزمودهها و پیمودن راهی را که نتیجه آن قبلاً منفی بوده، نداشته باشد و این نکته را در نظر بگیرد که آموزشهای کلاسیک در زمینه مدیریت، هر قدر عمیق و گسترده باشد، هرگز جای مسائل تجربی را نمیگیرد، بلکه ارزش آن آموزهها نیز با محک تجربه تعیین میشود.
ب) بهرهگیری هر چه بیشتر از مشاوره:
جالبترین تعبیر در این زمینه در کلام امیر مؤمنان علیهالسلام وارد شده است، آن جا که میفرماید:
«لاظهیر کالمشاوره» یعنی هیچ پشتیبانی همچون مشورت نیست. به این ترتیب، انسان از طریق مشورت میتواند تمام ارزشهای فکری دیگران و تجربیات آنان را در اختیار خود قرار دهد.
از سوی دیگر، خطرناکترین پرتگاهی که بر سر راه «مدیران» و «فرماندهان» نیز قرار دارد، «استبداد به رأی» و احساس بینیازی از مشورت و نظرات دیگران است.
مواردی نیز پیش میآید که شخص مدیر یا فرمانده، در آن موضوع تخصصی ندارد و در این جا هیچ راهی جز استفاده از نظر آگاهان در آن موضوع نیست و طبعاً باید با استفاده از نظرات خبرگان متعهد و آگاه اقدام کند و غیر آن نیز حرام و خیانت به مسلمین است. لذا گاه یک مدیر باید چند گروه مشورتی برای امور مختلف داشته باشد تا بتواند صحیح عمل کند و عدم تشکیل این شوراها یا عدم توجه به نتایج آنها گاه خیانت محسوب میشود.
گویند هنگامی که مسلمانان شهر طائف را محاصره کرده بودند، حدود بیست روز پشت دیوار محکم شهر ماندند و قادر به فتح آن نشدند. پیامبر صل الله علیه و آله با اصحاب خود به مشاوره پرداخت. سلمان فارسی طرح استفاده از منجنیق (به منزله تانکهای کوچه قلعه خراب کن) ارائه داد که مورد پسند پیامبر صل الله علیه و آله واقع شده و به آسانی قلعه را گشودند.
ج) آفات تصمیمگیری:
مدیر باید از اموری که تصمیم گیری را به مخاطره میاندازد، به شدت اجتناب کند. مانند:
1- تردید و دو دلی
2- احتیاط بیش از حد
3- وسواس در برخورد با مسائل مختلف
4- تسویف یا امروز و فردا کردن
5- ترس و وحشت از مسائل و حوادث بزرگ و احساس حقارت در مقابل آنها
6- دستپاچگی در برابر حوادث پیشبینی نشده.
و خلاصه آنچه نشانه عدم اعتماد به نفس است.
مهمترین آفت و مانع اتخاذ تصمیم مؤثر برای کارها، گاه وحشت از عدم پیروزی و روشن نبودن عاقبت کار است، که مدیر یا فرمانده را از اتخاذ تصمیم قاطع باز میدارد. در حالی که یکی از اصولی که مدیران باید بدان توجه داشته باشند، این است که با توجه به عدم اطلاع از آینده و حوادث احتمالی، هیچ کاری را با یقین صددرصد به موفقیت نمیتوان شروع کرد. لذا این انتظار بیهودهای است که گاه مانع تلاشهای مؤثر و مفید خواهد بود.
2- برنامهریزی:
بعد از آن که کلیات مسائل در شورا برای مدیر روشن شد و به مرحله تصمیم گیری درآمد، برای تحقق بخشیدن و اجرای آن، نیاز به برنامهریزی است. یک مدیر خوب کسی است که از قدرت برنامهریزی بهرهی کافی داشته باشد، که آن نیز با استفاده از تجربیات شخصی و استفاده از تجارب دیگر صاحبنظران انجام میگیرد.
به هر حال، بدون برنامهریزی هرگز نباید و نمیتوان وارد مرحله عمل شد. منتها گاه نیاز به برنامهریزی «کوتاه مدت» است و گاه «دراز مدت» و گاه هر دو مورد.
برنامهریزی نیز باید واجد شرایط زیر باشد:
الف)برنامه باید دقیق و از نظر کیفی و کمی کاملاً روشن باشد.
ب) برنامه باید از هر گونه ابهام و کلی گویی خالی و تماماً جنبه عملی و عینی داشته باشد.
ج) در برنامهریزی باید نیروهای انسانی لازم برای انجام هر کار، هزینهها، ابزار و وسایل مورد نیاز دقیقاً محاسبه و برای هر مرحله و مقطع آنچه لازم است، پیشبینی گردد.
د) در برنامهریزی باید زمانبندی مورد توجه قرار گیرد. به طوری که نه وقت بیهوده تلف شود و نه حجم برنامه بیش از مقدار وقت باشد.
هـ) مدیران و فرماندهان بایستی در برنامهریزیهای خود همیشه محلی برای حوادث پیشبینی نشده و خطرات احتمالی در نظر بگیرند. همچنان که امام صادقعلیهالسلام برای نشر علوم اسلامی در زمانهایی که شیعیان و شاگردان مکتب اهل بیت علیهمالسلام سخت در فشار قرار خواهند گرفت، برنامهریزی فرمود و به یکی از دوستانش تأکید کرد: امروز که توانایی داری، این احادیث را بنویس و در میان یاران خود پخش کن. چرا که زمانی فرا میرسد مردم دسترسی جز به کتابهایشان ندارند و جباران زمان رابطه میان امام و پیروان مکتب را قطع میکنند.
از این ریزهکاریهای مدیریتی در زندگی پیشوایان بزرگ اسلام فراوان است و پیامبر صل الله علیه و آله نیز شخصاً برای تمام حرکتهای نظامی و غزوات اسلامی، تمام مسائل را دقیقاً زیر نظر میگرفت و برنامه را تنظیم مینمود.
3- سازماندهی:
هدف سازماندهی تقسیم کار در یک مجموعه است، به گونهای که مسائل زیر در آن تأمین گردد:
الف) هیچ کاری بدون مسؤول نماند و در عین حال از تداخل و تضاد مسؤولیتها جلوگیری شود.
ب) هر کاری به افرادی که دقیقاً از عهده آن بر میآیند، سپرده شود.
ج) کل افراد به صورت یک مجموعه کاملاً منسجم عمل کنند. به طوری که کار هر یک مکمل عمل دیگری باشد.
د) سلسله مراتب در تقسیم پستها در نظر گرفته شود.
هـ) تمام افراد از طریق سلسله مراتب با مدیریت یا فرماندهی در ارتباط باشند.
همچنین برای سازماندهی باید به لیاقتها، استعدادها، تخصصها و تقوا فوقالعاده اهمیت داد و از تمام عناصر شایسته، استفاده نمود.
به عنوان مثال؛ میبینیم که پیامبر صل الله علیه و آله برای قرائت آیات سوره برائت برای مشرکان مکه در موسم حج، که در حقیقت اعلام پایان عمر شرک و بت پرستی و از مهمترین فصول تاریخ اسلام بود، طبق فرمان الهی، علیعلیهالسلام را برگزید. چرا که از همه برای این کار شایستهتر بود.
4- ایجاد هماهنگی:
از وظایف مهم دیگر مدیر، نقش هماهنگ کننده اوست. او در عین این که رابطه خود را با نفرات خویش، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، باید حفظ کند، نقش هماهنگ کننده را نیز هرگز نباید فراموش کند. چرا که مفردات خوب هرگز ضامن پیروزی نیست، بلکه یک ترکیب صحیح و هماهنگ همیشه پیروز است.
به تاریخ اسلام که برگردیم، یک ناهماهنگی در لشکر اسلام در جنگ احد (ناهماهنگی مردان تیراندازی که تحت فرماندهی عبدالله بن جبیر بودند با بقیه سپاه اسلام) سبب شد که شکست سختی بر ارتش اسلام وارد گردد و ضایعاتی در حدود 70 شهید، آن هم شهیدانی مانند حمزه سیدالشهدا به بار آورد.
5- ایجاد انگیزه:
مسأله ایجاد انگیزه از دیگر وظایف سنگین هر مدیر در هر سازمان و از جمله فرماندهان در پست فرماندهی، که شعبهای از مدیریت است، میباشد. ایجاد انگیزه، ایجاد یک حرکت نیرومند درونی است بر اساس بسیج تمام نیروهای نهفته در روح و جان انسانها و خوشبختانه در یک تشکیلات اسلامی که فرهنگ ایمان به الله بر آن حاکمیت دارد و افراد مؤمن و ایثارگر و فداکار تار و پود آن را تشکیل میدهند، ایجاد انگیزه نه تنها کار مشکلی نیست، بلکه منابع عظیمی برای بهرهگیری در این زمینه در دست است.
در این میان انگیزه را میتوان به سه نوع تقسیم کرد:
الف) انگیزههای پنداری
ب) انگیزههای مادی
ج) انگیزههای معنوی
لذا برای ایجاد انگیزه در مدیریت و فرماندهی در جامعه اسلامی باید از فرهنگ غنی و پر مایه اسلام کمک گرفت و از طرق مختلف آن را بارور و پرثمر نمود. به عنوان نمونه طرق زیر پیشنهاد میشود:
1- بهرهگیری از منابع قرآن
2- بهرهگیری از متون اصلی سخنان پیشوایان بزرگ اسلام
3- تجزیه و تحلیل حکومت پیامبر صل الله علیه و آله و سایر پیشوایان دین
4- استفاده از دعاها و مناجات پرمحتوای ائمه هدیعلیهمالسلام
5- آموزشهای مکتبی و اسلامی در مقاطع مختلف برای تحکیم پایههای ایمان و اعتقاد به اسلام.
6- نشر مطالب جالب و پرمایه و غیر تکراری برای تداوم بخشیدن به جوشش انگیزهها
7- تجلیل و بزرگداشت خدمتگزاران گذشته و حال و تجلیل از شهدا و خانوادههای آنان و سایرین.
6- چارهجویی در برابر حوادث پیشبینی نشده:
یک سازمان همانند بدن انسان است، که در جریان کار، گاهی با موانع و عوارضی برخورد میکند و بیمار میشود. یا ناگهان با حالات شوک روبرو میگردد. مدیر و فرمانده در این حالات فوقالعاده باید همچون یک طبیب ماهر و قاطع با کمک مشاورانش فوراً دست به کار شود.
مدیر نباید فکر کند که سازمان زیر نظرش همیشه سالم است و هیچ گونه کمبود و نارسائی و بیماری ندارد و همه چیز همیشه در جای خود کار میکند. که اگر چنین تصوری داشته باشد، به هنگام بروز حوادث ناگهانی و پیشبینی نشده، اعم از حوادث عمومی و همگانی و یا فردی و شخصی، به سردرگمی خطرناکی گرفتار میشود.
با این حال یک سلسله اصول کلی وجود دارد که به کار بستن آنها، در صورت بروز حوادث و موارد پیشبینی نشده، ضرورت دارد و میتواند به حل مشکلات کمک کند، یا لااقل راه را هموار سازد، یا از تشدید مسائل بکاهد. از جمله:
1- قبل از هر چیز مدیر در این شرایط باید خونسردی و تسلط بر نفس را از دست ندهد و گرفتار وحشت و دستپاچگی نشود.
2- اگر احساس میکند اشتباهی از ناحیه او رخ داده، هرگز نباید گرفتار تعصب و خودخواهی و لجاجت شود و بر اشتباه خود اصرار ورزد.
3- مدیر و فرمانده باید قاطعیت و شجاعت را در تصمیمگیری از دست ندهد و گرفتار تردید نشود.
4- مدیر و فرمانده باید قبل از هر اقدام دیگر به این فکر باشد که حادثه را مهار کند و از گسترش آن مانع گردد.
5- ایستادن در مقابل موجِ حادثه، انسان را در هم میشکند، پس کمی باید همراه موج حرکت کرد و سپس بر موج سوار و آن را مهار نمود و این کاری است بسیار ظریف و دقیق که مدیر باید با هوشیاری کامل بدان عمل نماید.
6- در این موارد گاهی دقیقهها و لحظهها سرنوشتساز است و در یک لحظه ممکن است همه چیز دگرگون گردد. مدیر و فرمانده باید بدون فوت وقت و با نهایت چابکی و در عین خونسردی دست به کار علاج واقعه گردد.
7- یک مدیر و فرمانده مسلمان و با ایمان باید در این گونه مواقع به درون جان خود بازگردد و با خدای خود راز و نیاز کند. از لطف و رحمت او کمک گیرد. خود را به او بسپارد و از ساحت مقدسش بخواهد که او را از لغزشها باز دارد و لحظهای او را به خودش وانگذارد.
7- بررسی عوامل پیروزی و ناکامی و بهرهگیری از آنها:
ممکن نیست انسان در زندگی هرگز با ناکامی و شکست روبرو نشود. چرا که در طبیعت این زندگی خواه ناخواه ناکامی وجود دارد. مهم این است که انسان چگونه میتواند از ناکامیها عاملی برای پیروزیهای آینده بسازد. ضعفها را بشناسد. کمبودها را حس کند. موضعگیریهای نادرست را اصلاح نماید و خلاصه وضع تمام نیروهای خود را مجدداً ارزیابی کند و در کوره داغ ناکامی به محک تجربه بگذارد.
همچنان که در اسناد تاریخ اسلام دیدهایم؛ شکست سپاه اسلام در جنگ احد آن چنان درس بزرگی به مسلمانان داد که ضامن پیروزی آنها در میدانهای آینده شد و نتیجه بسیار مثبتی به بار آورد که در نوع خود بینظیر بود.
8- جمعآوری اطلاعات و آمار:
هر مدیر یا فرمانده به طور کلی باید اطلاعات دقیق، صحیح و صریحی از سازمانی که زیر نظر اوست و کسانی که با او همکاری دارند و تمام رویدادها که در داخل و خارج آن تشکیلات واقع میشود و به نحوی با آن ارتباط دارد، آگاه باشد. آن هم با اعداد و ارقام دقیق و صحیح.
در تاریخ پیامبر صل الله علیه و آله میخوانیم که از مأموران امین اطلاعات خویش برای کشف حوادث و گاه برای اقدامات آینده و حتی احیاناً برای ایجاد اختلاف در صفوف دشمن استفاده میکرد، که نمونههایی از آن را برای الهام گرفتن از طرز کار آنها در اینجا یادآور میشویم:
1- پیامبر صل الله علیه و آله به هنگام فتح مکه تمام جادههایی را که از سوی مدینه به مکه منتهی میشد، تحت مراقبت شدید مأموران خود قرار داد. مبادا اخبار آماده شدن مسلمانان برای این فتح بزرگ به گوش دشمن رسد و خود را آماده کنند.
2- امام رضا علیهالسلام میفرماید: هنگامی که رسول خدا صل الله علیه و آله لشکری را میفرستاد و امیری بر آنها میگمارد، کسی از افراد مورد اعتماد خود را با آنها اعزام میداشت، تا مسائل مربوط به او را گزارش دهد.
3- پیامبر صل الله علیه و آله در جنگ احد برای کسب خبر، «انس» و «مونس» فرزندان «فضاله» را بیرون فرستاد تا او را از اخبار قریش آگاه سازند. که آن دو نفر نیز اخبار موثقی آوردند.
4- در غزوه «حدیبیه» پیامبر گرامیصل الله علیه و آله دستگاه اطلاعاتی خود را جلوتر از لشکر فرستاد تا اگر در نیمه راه به دشمن برخورد، فوراً ایشان را مطلع سازند.
5- از آن روز که پیامبر صل الله علیه و آله پایههای حکومت اسلامی را در مدینه گذارد، پیوسته مأمورانی را اعزام میکرد تا او را از اوضاع خارج مدینه و تحولات نظامی و سیاسی آگاه سازند.
6- در سفارشی که امام علی علیهالسلام به سپاهی که برای پیکار با شامیان فرستاد، آمده است: « بر فراز تپههای مسطح و در بلندی کوهها، برای خود دیدهبان مستقر دارید، تا دشمن شما را غافلگیر نسازد و ناگهان از یک نقطه مخفی یا آشکار به شما حمله نکند و بدانید پیشاپیش لشکر، دیدهبانان حرکت میکنند و پاسداران صف مقدم جبهه، مأموران اطلاعاتی شما هستند...»
7- در فرمان معروف امیر مؤمنان علیعلیهالسلام به مالک اشتر نیز آمده است: « مأمورانی برای نظارت بر کارمندان خود بگمار، از کسانی که راستگو و باوفا باشند، تا حقایق را دقیقاً به تو اطلاع دهند. زیرا بازرسی مداوم و پنهانی سبب میشود که به امانت داری و مدارا کردن ترغیب شوند.»
لازم است در این میان مهمترین شرایط و امور مد نظر در دستگاههای اطلاعاتی و آماری مدیران اسلامی را به شرح ذیل بر شماریم:
1- از همه لازمتر این که؛ بر محور واقعیتها دور زند. چرا که هیچ چیز خطرناکتر از اطلاعات دروغین، گمراه کننده و مبالغهآمیز نیست. هر چند موقتاً مایه دلخوشی باشد.
2- مدیر اسلامی هرگز نباید در زندگی خصوصی افراد خود تجسس کند، که هم بر خلاف دستور صریح قرآن است و هم مایه سلب اعتماد افرادی میشود که تحت پوشش مدیریت او قرار دارند و سوء ظن آنان را برمیانگیزد.
3- اطلاعات مدیران باید همه جا شکل آماری داشته باشد و از اطلاعات کلی و فاقد آمار یا واحد اعداد و ارقام مجهول و نامشخص جداً پرهیز کنند. چرا که این امور دام بزرگی بر سر راه مدیران است. پیغمبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله همیشه سعی داشتند در جنگها از کم و کیف و عده و نفرات و امکانات دشمن دقیقاً آگاهی یابند، تا وضع ارتش خود را براساس آن تنظیم نمایند.
4- اطلاعات باید مستمر و منظم باشد، چرا که بسیاری از مسائل ماهیت خود را در یک مقطع نشان نمیدهد. یا با گذشت زمان دگرگون میشود.
5- هرگز نمیتوان در گرفتن و دادن اطلاعات تنها بر حافظه تکیه کرد. بلکه همیشه باید به نوشتههای صریح و صحیح تکیه نمود. چرا که حافظهی بهترین افراد، گاه به آنها خیانت میکند و مایه شکست و ناکامی میشود.
6- مدیر و فرمانده باید از حالات مأموران خود باخبر باشد و گروهی از افراد مورد اعتماد را برای رسیدگی به وضع حال کارمندان بگمارد که تمام اخبار مهم آنها را به وی برسانند. همچنان که امیر مؤمنان علیعلیهالسلام در دوران حکومتش بوسیله گروهی از افراد مورد اعتماد که آنها را به عنوان بازرس برای رسیدگی به اوضاع کارمندان و کارکنان در شهرهای مختلف گماشته بود، باخبر میشد.
9- جذب نیروهای صالح:
مدیر برای وصول به اهداف خود در سازمان و تشکیلاتی که تحت پوشش مدیریت او است، باید همراهان همفکر و هم عقیده، جدی، صالح، امین و درستکار داشته باشد، که آنها را به تدریج از میان افراد لایق جذب کند. فرق نمیکند گزینش در حوزه اختیارات او باشد، یا نه. به هر حال، او میتواند در جذب نیروهای صالح به طور مستقیم یا غیر مستقیم نقش مؤثری داشته باشد.
بزرگترین خطری که بر سر راه مدیران در این قسمت است، این است که به سراغ افرادی بروند که تنها نقطه قوتشان این است که چشم و گوشه بسته تسلیم فرمانند و دائماً با زبان حال و قال به این بیت مترنماند:
بندگانیم جان و دل بر کف چشم بر امر و گوش بر فرمان!
درست است که شرط پیشرفت امر مدیریت و فرماندهی، انضباط نفرات و همکاران است، ولی این بدان معنی نیست که مدیران به سراغ «بله قربان گو»ها بروند و نباید فراموش کرد که این نوع گزینش، تنها از روح استبداد سرچشمه میگیرد و مستبدان همیشه ترجیح میدهند که افرادی را در اختیار داشته باشند که بی چون و چرا تسلیم فرمانند.
به تعبیر دیگر مدیر و فرمانده لایق کسی است که این قدر سعه صدر داشته باشد که افراد لایق را که در مسائل مختلف اظهار نظر میکنند و چون و چرا و حتی انتقاد دارند تحمل کنند، بلکه از آنها استقبال نمایند (البته مشروط بر این که انضباطی را که برای مدیریت لازم است محترم بشمارند) و به خاطر انتقاد و اظهار نظرشان بر متملقان چاپلوس و چشم و گوش بسته و بی اراده و بله قربان گو مقدم بشمرد. چرا که این گونه همکاران نالایق، علاوه بر این که آفت خطرناکی برای روند هر اداره و تشکیلاتی هستند و مدیران خود را در حالت غفلت و بیخبری محض نگاه میدارند، رابطه آنها را از واقعیتهای عینی قطع میکنند.
از این جاست که مولای متقیان علیعلیهالسلام پیروان خود را شدیداً از این کارها برحذر میدارد و دستوراتی بسیار پرمحتوا بدین شرح برای رفتار مردم با آن حضرت ارائه میفرمایند:
1- او را با عناوین و القاب آن چنانی که در مورد جباران به کار میبرند، یاد نکنند.
2- در ملاقات با آن حضرت، خیال نکنند که او یک پادشاه است و به سبب آن خوف و رعب بر آنها مسلط شود و نتوانند حرفشان را بزنند.
3- با مجامله و ظاهرسازی با او رفتار نکنند.
4- خیال نکنند که حرف حق بر آن حضرت سنگین است.
5- حرف حق را صریحاً و بدون پرده بگویند.
6- از عرضه عدل و انصاف بر حضرتش خودداری ننمایند.
در پایان این سخن، لازم است بار دیگر بر خطرات افراد بیعرضه، چاپلوس و متملق تأکید شود که از نقطه ضعفهای مدیران و از غریزه حب ذات و خودخواهی و خودپسندی آنها سوء استفاده کرده و آنها را با دروغهای گوناگون به خود مجذوب و از دیگران بیگانه میکنند و پردهای بر چشم و گوش مدیران میافکنند و عقل آنها را میدزدند و حس تشخیص آنها را به غارت میبرند. آنها بلایی هستند همانند صاعقه و زلزله ویرانگر.!
10- قدردانی، تشویق و توبیخ:
میدانیم سنگینترین وظیفه مدیریت، بر دوش انبیاء و پیامبران الهی بوده است و نیز میدانیم بارزترین صفت آنها «بشارت» و «انذار» است. چنانکه در قرآن متجاوز از 120 مرتبه مشتقات «انذار» و متجاوز از 40 بار مشتقات «بشارت» بکار رفته است. قسمت مهمی از آیات قرآن توصیف نعمتهای معنوی و مادی بهشت است که تشویقی برای حرکت به سوی نیکیها و پاکیهاست و در بخش عظیمی از مجازاتهای روحانی و جسمانی دوزخیان سخن میگوید، که یک عامل بازدارنده است.
به هر حال، وظیفه هر مدیر و فرمانده این است که از افراد زیر تشویق به عمل آورد:
1- آنها که وظایف خود را به خوبی انجام میدهند و در نظم، انضباط و وظیفهشناسی نمونهاند.
2- آنان که در مقاطع خاصی که نیازمند به فداکاری است، ایثار و فداکاری از خود نشان دادهاند.
3- آنها که برای پیشرفت تشکیلات دست به ابتکار خاصی زدهاند.
4- آنها که خطر مهمی را از سازمان و تشکیلات دفع کردهاند.
5- آنها که در غیاب مدیر و فرمانده همچون حضور او برنامهها را دقیقاً اجرا میکنند.
6- آنان که توطئههایی را کشف و به موقع خنثی میکنند.
از سوی دیگر، تشویقها نباید به صورتی انجام گیرد که مفاسد زیر را به بار آورد:
1- تشویق نباید به کیفیتی باشد که مایه غرور و غفلت تشویق شونده یا خاموش شدن شعله فعالیتها و نظم و انضباط او گردد.
2- احساس تشویقها باید بر جنبههای معنوی باشد تا به افراد شخصیت والا بدهد.
3- تشویق یک فرد نباید مفهوم مخالفی برای دیگران باشد و مایه تحقیر و توهین آنها گردد.
4- تشویق نباید پرخرج و با هزینه فراوان باشد. بلکه باید کاملاً گستردگی و شمول داشته باشد.
5- تشویق باید براساس ضوابط صورت گیرد.
6- طبیعی است که میان تشویق و کار انجام شده باید تناسبی وجود داشته باشد و سلسله مراتب و کمیت و کیفیت در این زمینه ملحوظ گردد.
7- تشویقها معمولاً در حضور جمع صورت میگیرد و یا نتیجه آن به اطلاع عموم میرسد. ولی مواردی وجود دارد که باید تشویق شکل خصوصی و محرمانه داشته باشد و مدیران باید با ذکاوت خود این موارد استثنایی را تشخیص دهند.
همچنین برای این که مدیران بتوانند از توبیخ و تنیبه به هدفهای تربیتی مورد نظر خود برسند، رعایت اصول زیر مناسب به نظر میرسد:
1- تنبیه همیشه باید مقطعی باشد.
2- توبیخ و مجازات نباید حس کینهتوزی افراد را برانگیزد.
3- رعایت تناسب میان جرم و جریمه از مسلمترین مسائل اسلامی و تشکیلاتی است.
4- اصل در توبیخ این است که خصوصی باشد، به عکس تشویق. مگر در موارد استثناء.!
5- دلیل توبیخ و مجازات باید دقیقاً به طرف تفهیم شود.
6- مدیر و فرمانده نباید در توبیخ و ملامت زیادهروی کند. زیرا گاه میشود که تکرار آن اثر معکوس دارد. متخلفان را در اعمال ناپسند خود جریتر میکند و آنان را به لجاجت وا میدارد. چنانکه امیر مؤمنان علیعلیهالسلام میفرماید: زیادهروی در ملامت و سرزنش، آتش عناد و لجاجت را مشتعل میکند.!
فصل 4
صفات و شرایط ویژه مدیران و فرماندهان اسلامی
همیشه معیار گزینش افراد و شرایط و صفات لازم در آنها بستگی و تناسب نزدیکی با میزان مسؤولیتهای آنان دارد. چرا که هر نوع مسؤولیتی یک نوع شرایط و صفات را ایجاب میکند. مسلماً هر قدر مسؤولیتها سنگینتر و گستردهتر باشد، شرایط آن نیز به همان نسبت سنگینتر و گستردهتر خواهد بود.
در حقیقت اصل «انتخاب اصلح» یکی از اصولیترین شرایط برای انتخاب مدیران است. منتها کلمهی «انتخاب اصلح» تعبیر سربستهای است که از آن سوء استفاده فراوان شده است. لذا به صورت یک «عنوان کلی» قابل پیاده کردن نیست، بلکه باید با یک تحلیل دقیق، جزئیات و شکل عملی آن را پیدا نمود.
در این جا به سراغ اصول شرایط و صفات ویژه مشترک «مدیران» و «فرماندهان» میرویم. اصول این شرایط به شرح ذیل است:
1- ایمان به هدف:
قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که ما در چارچوب یک نظام مکتبی بحث میکنیم و طبعاً «ایمان به هدف» در این جا مفهوم ایمان به مکتب و مبانی مکتبی را دارد. یک مدیر و فرمانده مکتبی نه تنها نمیتواند در برابر آن مکتب بیتفاوت باشد، بلکه باید ایمان عمیقش به تعلیمات آن مکتب انگیزه اصلی او را در انجام وظایفش تشکیل دهد.
در این جا مسأله از شکل سلسله مراتب و احساس مسؤولیت در برابر مقام فوق، بیرون میآید و شکل خودجوشی را به خود میگیرد. آن جا که مورخان اعم از تاریخنویسان مسلمان و غیر مسلمان از ایستادگی پیامبر صل الله علیه و آله در برابر حوادث مشکل و انبوه مصائبی که برای او در مسیر دعوتش رخ میداد، ستایش کرده و اعتراف دارند که این ایثار و فداکاری نشانه ایمان عمیق او به مکتبش بوده است.
ایمان پیامبر صل الله علیه و آله به هدف و رسالتش تا آن پایه بود که گاه از عدم پذیرش اسلام توسط برخی مردم آن چنان متأثر میشد که میخواست جان عزیزش را از دست بدهد. قرآن مجید در مقام دلداری او میفرماید: «گویا میخواهی از فرط غصه و شدت تأثر هلاک شوی، از این که آنها به این قرآن ایمان نمیآورند.!»
اینها همه نشان میدهد که این مدیر و فرمانده بزرگ عالم بشریت تا چه حد به مکتب و هدفش ایمان داشت. ایمانی که در تمام اعمالش پرتو افکن بود و در عمق جانش نفوذ کرده و به تمام اعمالش جهت میداد. همین ایمان عمیق بود که به دعوت او جاذبه مخصوصی میداد.
کوتاه سخن این که ایمان به هدف برای یک مدیر و فرمانده در هر تشکیلات، نخستین و مهمترین شرط موفقیت اوست و اصولاً عشق به کار و تلاش و کوشش توأم با دلسوزی بدون چنین ایمانی صورت نخواهد گرفت.
2 و 3- علم و قدرت:
این دو چنان که میدانیم در قرآن مجید صریحاً آمده است و به عنوان دو ارزش مهم در مسأله گزینش فرمانده روی آن تکیه میکند. بسیار است تشکیلاتی که مدیران آنها به خاطر حاکمیت روابط شخصی و خصوصی، این دو ضابطه سرنوشتساز را به دست فراموشی سپرده و از هم متلاشی شدهاند.
مدیر ناآگاه یا ناتوان، تشکیلات خود را به ورشکستگی و سقوط میکشاند و چنین فرماندهی در میدان نبرد نیز سرنوشتی جز شکست ندارد.
امام صادق علیهالسلام در این زمینه چنین میفرماید: «کسی که بدون بصیرت و آگاهی کاری انجام میدهد، همانند کسی است که از بیراهه سیر میکند، که هر قدر سریعتر میرود، از مقصد دورتر میشود.»
در همین زمینه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله میفرماید: «هر کس از میان مسلمانان فرمانداری را برگزیند، در حالی که میداند دیگری نسبت به او اولویت دارد و به قرآن و سنت آگاهتر است، خیانت به خدا و رسول او و جمیع مسلمانان کرده است.»
به راستی این حدیث که هم ناظر به بعد مکتبی و تعهد و هم بعد تخصصی و آگاهی است، پشت را میلرزاند و به همگان هشدار میدهد که در همه جا اصل لیاقت و آگاهی و اولویتها را دقیقاً مراعات کنند.
این نیز روشن است که بخشی از این دو امتیاز (علم و قدرت) ذاتی و بخش مهمی از طریق اکتساب فراهم میگردد. مخصوصاً از طریق تجربه و سابقه کار و باید مدیران و فرماندهان را در این دو جنبه پرورش داد.
4- امانت و درستکاری:
در معیارهای اسلامی این شرط به ضمیمه قدرت برای همه کارکنان و کارمندان قید شده است و مدیر و فرمانده به حکم این که از ردههای بالای کارکنان و کارمندان هستند، نه تنها نمیتوانند از آن فرمان مستثنا باشند، بلکه باید هر دو را در حد عالی دارا باشند. لذا «امانت» نیز منحصر به امین بودن در حفظ اموال نیست، بلکه هر پست و مقامی نیز مصداقی از مفهوم وسیع امانت است و اسرار هر تشکیلات نیز امانت آن تشکیلات است که باید در حفظ آن کوشید.
تعبیر به امانت دربارهی پستهای مهم سیاسی و مدیریتها در کلام معروف حضرت علیعلیهالسلام نیز آمده است، که در نامهای به فرماندار آذربایجان نوشت:
«پست و مقامی که به دست تو افتاده، شکاری در چنگال تو نیست. بلکه امانتی است که بر گردنت سنگینی میکند.»
فرماندهان و مدیران نیز باید از چنان قدرت و امانتی برخوردار باشند، که از یک سو برنامههای کاری خود را با قاطعیت پیش برند و هم از سوی دیگر اسرار و اموال آن تشکیلات را حفظ و پاسداری کنند.
مدیر خائن از دریچه چشم رسول خدا صل الله علیه و آله چنان است که در حدیث ذیل منعکس شده است:
« اگر فردی را در پستی گماردیم و او یک نخ یا بالاتر از آن را از ما پنهان کند، او خائن است و مالی را که خیانت کرده است، غلی در گردن او در قیامت خواهد بود.»
امانت از نظر اسلام حتی مفهومی از این گستردهتر دارد و تمام مسؤولیتها و تکالیف را شامل میشود. به این ترتیب چگونه ممکن است کسی را که از امانت او مطمئن نیستیم، به مدیریت برگزینیم. خواه در یک امر اقتصادی باشد، یا فرهنگی، یا سیاسی.؟ همچنین در مورد فرماندهی که عملاً جان گروهی را در اختیار دارد.؟
5- صداقت و راستی:
با توجه به این که مهمترین سرمایه یک مدیر و فرمانده در برنامههای اجرایی همبستگی او با افراد زیر نظر او و وجود اعتماد متقابل در میان آنها است و با عنایت به این که ضامن حفظ این همبستگی و اعتماد متقابل، صداقت در گفتار و عمل است؛ نقش این موضوع در امر مدیریت آشکار میشود.
گاه سخن یا عملی خالی از صداقت، کافی است که میان مدیر و فرمانده و کسانی که تحت مدیریت و فرماندهی قرار دارند، جدایی بیفکند. به همین دلیل مدیر و فرمانده حتی از کارهایی که او را متهم به ترک صداقت میکند، هر چند واقعیتی نداشته باشد، باید بپرهیزد، تا بتواند سرمایه عظیم اعتماد عمومی را حفظ کند. در تعلیمات اسلام به قدری روی مسأله صداقت و امانت تکیه و تأکید شده است که درباره کمتر موضوعی دیده میشود و این به خاطر نقش حیاتی این دو در زندگی اجتماعی بشر است.
جایی که رعایت این دو اصل (صداقت و امانت) برای عموم مردم ضروری است، در مورد مدیران و فرماندهان از اهمیت و اولویت ویژهای برخوردار خواهد بود.
6- حسن سابقه:
این شرط مهم را که امروز از سوی همه مجامع و محافل جهانی و مؤسسات مختلف به رسمیت شناخته شده است، امیر مؤمنان علیعلیهالسلام در چهارده قرن پیش با صراحت تمام در فرمان تاریخی به مالک اشتر بیان فرموده است. آن جا که مالک را مخاطب ساخته و میگوید:
«بدترین وزرای تو کسانی هستند که برای اشرار قبل از تو وزیر بودهاند. کسی که با آن گنهکاران در کارهایشان شرکت داشته است، نباید صاحب اسرار تو باشد. آنها همکاران گنهکاران و برادران ستمکارانند. در حالی که تو میتوانی جانشینان خوبی برای آنها بیابی، از کسانی که از نظر فکر و نفوذ، کمتر از آنان نیستند، اما بار گناهان آنها را به دوش نمیکشند. هزینه این افراد بر تو سبکتر و همکاریشان با تو بهتر است.»
برای شناخت سوابق افراد باید به بازتاب شخصیت آنها در افکار عمومی جامعه مراجعه کرد. البته ممکن است افکار عمومی در قضاوت خود درباره کسی احیاناً گرفتار اشتباه شود، ولی غالباً معیار خوبی برای شناخت افراد میتواند باشد.
7- وراثت صالحه:
بدون شک یکی از ابعاد شخصیت انسان را مسائل ناشی از وراثت تشکیل میدهد. تا آن جا که بعضی شخصیت آدمی را در سه بعد «وراثت» و «محیط» و «تعلیم و تربیت» خلاصه کرده و آن را «مثلث شخصیت» نام نهادهاند. البته ما ابعاد و عوامل سازنده شخصیت را این چنین محدود نمیدانیم و مسائل فراوان دیگری وجود دارد که در ترکیب بندی شخصیت انسانی مؤثر است. ولی به هر حال تأثیر «وراثت» را در شخصیت به عنوان یک عامل مهم نمیتوان انکار کرد.
در قرآن مجید و روایات و زیارات، اشارههای زیادی به این معنی دیده میشود. در سوره نوح میخوانیم: «این پیامبر بزرگ هنگامی که تقاضای عذاب برای مشرکان میکند، تقاضای خود را با این دلیل مقرون میسازد؛ اگر آنها را به حال خود رها سازی بندگانت را گمراه کرده و جز فرزندانی فاجر و فاسد از آنها متولد نمیشود.»
این معنی را به وضوح در فرمان مالک اشتر میخوانیم: آن گاه که درباره شرایط «فرماندهان» سخن میگوید؛ میفرماید: «سپس به سراغ کسانی برو که از خانوادههای اصیل، نجیب، باشخصیت، مؤمن، صالح و خوش سابقهاند.»
به هر حال تا آن جا که ممکن است باید مدیران و فرماندهان را از خانوادههایی برگزید که از وراثت صالحهای بهرهمندند.
8- سعه صدر:
مدیریت مانند فرماندهی کار پیچیدهای است و میدانیم هر قدر کاری پیچیدهتر باشد، مشکلات آن افزونتر و آفاتش بیشتر است. به همین دلیل مدیران و فرماندهان، باید دارای اعصابی قوی، حوصله زیاد و ظرفیت کافی در رویارویی با مشکلات باشند.
حدیث معروف «وسیله ریاست سعه صدر و گشادگی فکر است» را غالباً شنیدهایم.
نکته قابل توجه این که؛ در بسیاری از روایات اسلامی «علم» و «حلم» در کنار هم به عنوان دو عامل موفقیت و پیروزی بیان شده و «حلم» چیزی جز «ظرفیت و سعه صدر» نیست.
اهمیت این صفت ویژه را مانند هر صفت دیگر از نقطه مقابل آن میتوان شناخت. نقطه مقابل سعه صدر و حلم، همان تنگ نظری، دستپاچگی، سختگیری و کینهتوزی است، که اثرات فوقالعاده منفی آنها در امر مدیریت و فرماندهی برای احدی پوشیده نیست.
9- دلسوزی و عشق به کار:
هیچ کس نمیتواند مدیر و یا فرمانده خوبی باشد، مگر این که به کار خود عشق بورزد. آنها که برنامههای خود را به عنوان یک «مسؤولیت اداری» یا «نجات از اعتراض مردم» و «توبیخ مافوق» انجام میدهند، به دایهای میمانند که در برابر گرفتن مزد، مسؤولیت «تغذیه» یا «تربیت کودکی» را بر عهده گرفته، ولی آنها که به کار خود عشق میورزند، همچون مادرند.! و درست یکی از مهمترین تفاوت مدیریت غربی و اسلامی همین است.
به تعبیری دیگر؛ باید پیش از آن که انگیزه در افراد تحت مدیریت ایجاد گردد، در خود مدیران و فرماندهان ایجاد انگیزه نمود و میدانیم قویترین و مؤثرترین انگیزهها «عشق» است و عشق و شوقی که از ایمان مکتبی سرچشمه میگیرد، از همه برتر و عمیقتر و سازندهتر است.
10- تجربه و آزمودگی:
مسلماً هیچ مدیر و فرماندهی در آغاز کارش تجربه خاصی درخصوص آن پست ندارد. ولی کارهای قبلی او در پستها و مناصب دیگر میتواند زمینهساز برای پست و منصب فعلی او باشد و منظور از تجربه و سابقه کار نیز همین است. فیالمثل ؛ نباید و نمیتوان یک سرباز عادی را بدون طی سلسله مراتب به فرماندهی لشکری منصوب کرد و اگر ضرورتهای حاصل از انقلاب و کمبودها چنین مطلبی را در بعضی سطوح ایجاب کند، این یک استثنا است، نه یک ضابطه و قانون.
دلیل آن هم روشن؛ زیرا مسائل مربوط به «مدیریت» و «فرماندهی» بیش از آنچه جنبه علمی و آموزشی دارد، دارای جنبه عملی و تجربی است. یک فرد ممکن است حداکثر استعداد را برای مدیریت و فرماندهی داشته باشد و بالاترین دانشکدههای مدیریت و فرماندهی را نیز بگذراند. مسلماً چنین کسی نمیتواند به عنوان یک مدیر یا فرمانده قوی و مطمئن عهدهدار پستهای حساس شود. چرا که قسمتهای مهم این برنامه را باید با آزمایش و تجربه و کار فرا گرفت.
11- شجاعت و قاطعیت:
گرچه ویژگیهای مهم یک مدیر و فرمانده و ارزشهای لازم برای آنها منحصر به آنچه در این جا آوردهایم نیست، ولی میتوان گفت آنچه تا حال بیان شده است، عمدهترین اوصافی است که بدون آن لباس مدیریت و فرماندهی بر قامت کسی زیبا و رسا نیست و شجاعت؛ آخرین ویژگی در این سلسله و از یک نظر اولین خصلت لازم برای احراز این مقام است. زیرا مدیران و فرماندهان وظایفی دارند که انجام صحیح آنها بدون بهرهگیری از این صفت ممکن نیست.
مدیر و فرمانده در هر گام به این صفت نیاز دارد و افرادی که آگاه و پرتجربه و باسابقه و امین و درستکارند، اما فاقد شهامت لازم میباشند، هرگز نمیتوانند مدیر و فرمانده خوبی باشند.
یکی از مهمترین اوصاف انبیا شجاعت آنها بوده است که نمونهای از آن را در داستان ابراهیم خلیلعلیهالسلام، قهرمان بت شکن، در قرآن مجید میخوانیم و بیش از آن نیز درباره شخص پیامبر صل الله علیه و آله است که در سختترین حالات خوفانگیز مانند کوهی استوار در برابر همه توطئهها میایستاد.
12- عدالت و دادگری:
از مهمترین اوصافی که در هر فرمانده و مدیر نهایت لزوم را دارد، «پیراستگی از هر گونه تبعیض و ظلم» است.
مسأله عدالت به قدری مهم است که امیر مؤمنان علیعلیهالسلام آن را به عنوان هدف اصلی حکومتش معرفی میکند. آن جا که میگوید: «خدایا تو میدانی آنچه از ما در گرفتن زمام حکومت به دست واقع شد، به خاطر رغبت در امر حکومت و سلطنت نبوده و نه برای به دست آوردن متاع دنیا، هدف این بود که تعالیم دینت را زنده کنیم و بلاد تو را اصلاح نماییم، تا بندگان مظلوم تو احساس امنیت کنند و حدود و قوانین تو را بر پا سازیم»
13- پایگاه مردمی:
مهمترین پشتوانه کار مدیران و فرماندهان در پیشبرد اهداف بزرگ خود حمایتهای مردمی و علاقه قلبی مردم به آنهاست و این پشتوانه در صورتی محفوظ میماند که رابطه خود را با مردم از طرق مختلف، مخصوصاً از طریق تماس مستقیم حفظ کنند.
اصولاً هیچ تکیهگاهی برای زمامداران، مدیران و فرماندهان مهمتر از تکیهگاه مردمی نیست. که اگر باشد، کارها به سهولت و سرعت پیش میرود. اگر نباشد، تلاشها کم اثر و بیهوده است. طریق بدست آوردن این پایگاه علاوه بر این موارد، دلسوزی و صداقت و خیرخواهی برای مردم است.
14- پایبند بودن به اصول و ضوابط:
این اصل را به عنوان یکی از مهمترین شرایط و ویژگیهای مدیر و فرمانده میتوان ذکر کرد و در برابر آن مقدم داشتن روابط بر ضوابط را به عنوان یکی از مهمترین آفات مدیریت میتوان شمرد.
منابع و تواریخ اسلام مملو است از اسناد زندهای که نشان میدهد پیشوایان اسلام برای حفظ ضوابط تا چه اندازه رابطهها را زیر پا میگذاشتند.
اجرای این اصل از مشکلترین کارهای مدیران و فرماندهان است و با خشونت و سختگیری و خشکی نیز هرگز عملی نیست و گاه عکسالعملهای نامطلوب فراوانی دارد. بلکه قبل از هر چیز یک آموزش مستمر فرهنگی برای این کار لازم است تا همه مردم تدریجاً به آن عادت کنند. هیچ کس اجرای قانون را مخالف مراتب دوستی و رفاقت و روابط خویشاوندی نداند و کسی انتظار نداشته باشد که به خاطر روابط نزدیک با مدیران و رهبران باید ضوابط الهی به خاطر آنها زیر پا گذارده شود.
= ویژگیهای دیگر:
البته ویژگیهای مدیر و فرمانده منحصر به آنچه در بالا گفته شد، نیست. هر چند آنچه گذشت، جنبه اصولی و اساسی دارد، مسائل زیاد دیگری نیز وجود دارد که هر کدام دارای نقش مؤثری در مسأله مدیریت یا فرماندهی است، که از جمله صفات و ویژگیهای زیر را میتوان برشمرد:
1- خلوص نیت، چرا که رمز پیروزی، تلاش است و خلوص.
2- توکل، که تکیه بر خداوند و اعتماد به نفس است.
3- صبر و استقامت و شکیبائی و پایمردی.
4- عفو و گذشت.
5- همت و بلند نظری.
6- ابتکار.
7- نظم و انضباط.
8- پشتکار.
9- آمادگی برای پذیرش انتقاد.
10- محبت و صمیمیت.
11- آینده نگری.
12- رازداری.
13- تواضع و فروتنی.
14- روح مشاورت و احترام به افکار دیگران.
- آفات مدیریت:
از آن جا که مسأله مدیریت و فرماندهی، مسألهای مهم، پیچیده و بسیار ظریفی است، طبعاً آفات آن نیز بسیار زیاد است که در ذیل 30 آفت مهم برای مدیریت را بر میشماریم:
1- تبعیض بیدلیل در میان افراد و نفراتی که تحت مدیریت و فرماندهی او قرار دارند.
2- سپردن کارها به دست افراد نامناسب.
3- راه دادن به افراد متملق و چاپلوس به محدوده کار خود.
4- حب ثناء و مدح.
5- جاه طلبی (حب جاه).
6- مال اندوزی و حرص.
7- تنگ نظری و بخل
8- حسادت نسبت به همکاران
9- اعتنا به شایعات و ترتیب اثر دادن به آنها.
10- ریخت و پاش و اسراف و تبذیر.
11- از دست دادن فرصتها به خاطر تردید و عدم شهامت در تصمیم گیری یا ترس و بزدلی.
12- هدر دادن نیروهای لایق به خاطر مسائل کوچک یا لجاجت و کینه توزی.
13- چسبیدن به نقاط ضعف و فراموش کردن نقاط قوت و عدم توجه به معدلها.
14- هواپرستی و هوسبازی.
15- انتقامجویی و کینه توزی.
16- استبداد به رأی.
17- عجله و شتاب و عدم تحقیق در کارها.
18- سوء ظن مفرط.
19- خوشبینی زیاد.
20- غرور و غفلت.
21- عصبانیت و خشونت.
22- انعطاف و نرمش بیش از حد و سازشکاری با منحرفان.
23- عدم اعتماد به همکاران.
24- انحصارطلبی و قبضه کردن کارها.
25- ترجیح دادن افراد ضعیف برای همکاری به خاطر تسلیم بودن آنها.
26- لجاجت در اشتباه و تمادی در غلفت.
27- عدم عفت در سخن (بدزبانی).
28- عدم رعایت ادب در برخوردها.
29- آلودهی کارهای اجرایی شدن.
30- ترک صراحت و به طور کلی دورویی و نفاق با دوستان و همکاران.
فصل 5
نمونههایی از مدیریت و فرماندهی اسلامی
- ویژگیهای ده گانه فرماندهان سپاه و لشکر در فرمان علیعلیهالسلام :
علیعلیهالسلام برای فرماندهان سپاه و لشکر شرایطی بیان فرموده است که در فرمان تاریخی خویش به مالک اشتر میفرماید: فرمانده سپاهت را کسی قرار ده که واجد این شرایط باشد:
1- از همه آنها نزد تو نسبت به خداوند و پیامبر و امام دلسوزتر و خیرخواهتر است.
2- از همه آنها پاکدامنتر.
3- از همه عاقلتر و هوشیارتر.
4- از کسانی باشد که دیر خشم میگیرند.
5- به موقع عذر میپذیرند.
6- از آنها که نسبت به مستضعفان رؤوف و مهربانند.
7- در مقابل زورمندان و مستکبران قوی و انعطاف ناپذیر.
8- از کسانی که حوادث سخت آنها را از جا بدرنمیبرد.
9- هرگز ضعف و زبونی آنها را به زانو درنمیآورد.
10- به سراغ کسانی رو که از خانوادههای اصیل، نجیب، باشخصیت، صالح، خوش سابقه، باشهامت، شجاع و سخاوتمند هستند.
- ویژگیهای پنج گانه فرمانده بزرگ اسلام، پیغمبر اکرمصل الله علیه و آله در قرآن مجید:
قرآن مجید در مورد شخص پیامبر صل الله علیه و آله پنج صفت را به عنوان دلایل شایستگی او برای پست و مقام مهم فرماندهی بیان فرموده است:
1- او باید از میان همان مردم برخیزد که رهبری آنها را بر عهده دارد، تا دردها و نیازها و مشکلات آنها را به خوبی درک کند.
2- دلسوز بودن، چنانچه در قرآن از ویژگیهای پیامبر صل الله علیه و آله این است که ناراحتیهای شما بر او سخت گران است و از رنجهای شما رنج میبرد.
3- عشق و علاقه به کار خود، که در آیاتی از قرآن از آن تعبیر به «حریص علیکم» شده است و اشاره به عشق شدید و علاقه فوقالعاده پیامبر صل الله علیه و آله نسبت به هدایت مردم است.
4- و 5- مدیر باید نسبت به نفرات تحت اداره خود هم رؤوف باشد و هم رحیم.
- یک فرمانده نمونه از دیدگاه علی علیهالسلام :
از میان سخنان امیر مؤمنان علیعلیهالسلام دربارهی مالک اشتر، سردار رشید اسلام، صفات زیر که از ویژگیهای یک فرمانده نمونه است، را میتوان برشمرد:
1- بیداری و هوشیاری کامل در بحرانها و به هنگام احساس خطر.
2- عدم ترس و وحشت از قدرت دشمن هر چه باشد و هر قدر باشد.
3- قاطعیتی همچون شعلههای سوزان آتش در برابر دشمنان.
4- مؤثر بودن و حساب شده بودن ضرباتی که بر دشمن وارد میکند.
5- پیروی کامل از فرمان امام و رهبر.
6- دلسوزی و خیرخواهی نسبت به جامعه اسلامی.
7- سختگیری در برابر دشمنان.
از مجموعه این صفات و صفات گذشته، ارزشهای والایی که در یک فرمانده نمونه باید جمع باشد، به دست میآید و باید تصدیق کرد جمع میان این صفات کاری است مشکل و اگر کسانی واجد آن باشند، وجودشان بسیار مغتنم است.!
فصل 6
توصیههای مهم به فرماندهان و مدیران
در این جا، توصیههای هفت گانه، که همه از زبان علیعلیهالسلام است، به قدری اهمیت دارد که شایسته است فرماندهان اسلامی همه روز پیش از حضور در مرکز کار خود یک بار آنها را بخوانند و به پیامش گوش جان فرا دهند.
فرماندهان به خاطر مسؤولیت سنگینی که بر عهده دارند، باید به طور مداوم تحت تعلیمات مستمر اسلامی باشند و بیانات حیاتبخش پیشوایان اسلام، همچون قطرات حیاتبخش باران دائماً بر سرزمین فکر و قلب آنها ببارد، تا همیشه درخت وجودشان پربار و شاخههای آن پرثمر باشد و اگر مدتی این نزول رحمت الهی از آن قطع گردد، مسلماً رو به پژمردگی و خشکی خواهد نهاد.
البته در این زمینه دستورات و توصیههای فراوانی در منابع اسلامی وجود دارد، که در این جا فقط فهرست وار بدان اشاره مینماییم و تأکید میکنیم لازم است همه فرماندهان و مدیران مکتبی، ارتباط مستقیم خود را با قرآن و سخنان پیامبر صل الله علیه و آله و نهج البلاغه و احادیث پیشوایان حفظ کنند و بدانند بدون مد نظر گرفتن این سرمایههای روحانی انجام رسالتی را که بر عهده دارند، ممکن نیست.
این توصیهها به قدری گویا است که از هر گونه شرح و توضیح بینیاز است؛
- توصیههای امام علیعلیهالسلام به محمد بن ابی بکر (والی و فرمانده لشکر مصر).
- توصیههای امام علیعلیهالسلام به عبدالله بن عباس.
- توصیههای امام علیعلیهالسلام به قثم بن عباس (فرماندار مکه).
- توصیه به هنگام رویارویی با دشمن.
- دستورالعملی برای قدردانی از خدمات یک فرمانده.
- و توصیه برای بزرگداشت یاد فرماندهان شهید.
گرامیداشت یاد شهیدان نه فقط عبادتی است بزرگ و دلیل بر حقشناسی و زنده بودن و عواطف انسانی است، بلکه برای تقویت روحیه دیگران اثر فوقالعاده مهمی دارد.
از سخنان امام علیعلیهالسلام میتوان در این مورد نیز بهترین سرمشق را گرفت:
آن جا که آن حضرت بعد از شهادت محمد بن ابی بکر در نامهای که به عبدالله بن عباس نوشت چنین فرمود:
«محمد بن ابی بکر که رحمت خدا بر او باد، شهید شده است. من این مصیبت بزرگ را به خاطر خدا تحمل میکنم و اجر آن را از خدا میطلبم.
او برای من فرزندی خیرخواه،
فرمانداری تلاشگر،
شمشیری برنده
و ستونی محکم و بازدارنده بود...»
منبع: مدیریار