روداب

روداب

روداب

روداب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسادت دختر اروپایی» ثبت شده است

وبگردی 20:30--- "وقتی می‌بینیم که ایشان با جدیت و قوت قلب از پیش‌روی اسلام و فراگیر شدن آن در تمام جهان سخن می‌گویند، انگار یک مرهم بر زخم‌های زندگی اجتماعی ما در کوزوو گذاشته می‌شود. -در حالی که اشک‌هایش جاری می‌شود-، من واقعا باورم نمی‌شود که فردا می‌توانم ایشان را از نزدیک ببینم و با ایشان صحبت کنم و صحبت‌هایشان را بشنوم."

حسادت دختر اروپایی

اینها سخنان یک بسیجی ایرانی نیست بلکه دختری از قلب اروپا این جملات را برزبان میآورد .او که از سخنان رهبر انقلاب به وجد آمده و اشک ازگوشه چشمانش جاریست میگوید: "من از مردم ایران می‌خواهم که به فریاد ساکنین تنها کشور مسلمان اروپا برسند. ما در کوزوو واقعا تحت فشار هستیم. اجازه زندگی بر طبق سبک زندگی اسلامی به ما داده نمی‌شود و عبادات ما تنها به داخل خانه و مساجد کم تعدادمان محدود شده است. واقعا حسادت می‌کنم وقتی می‌بینم در خیابان‌های تهران خانم‌های محجبه بی‌هیچ مشکل و با افتخار رفت و آمد می‌کنند ولی من در کشور خودم چنین آزادی را ندارم.»

این دختر جوان همچنین به سانسور خبری گسترده در زمینه اسلام‌خواهی مردم اشاره کرد و گفت: «متأسفانه اسرائیل در اروپا به شدت نفوذ دارد و مانع از پخش اخبار ماهیت جنبش بیداری اسلامی می‌شود. اروپایی‌ها تقریبا تصور درستی از اساس این جنبش‌ها ندارند و به تبع تبلیغات رسانه‌ها، این انقلاب‌ها را هم چیزی مانند همه جنبش‌های اعتراضی در سراسر جهان می‌دانند. آن‌ها اصلا خبر ندارند که مسلمانانی که در سال گذشته این حرکت را شروع کردند، می‌خواهند با الگوبرداری از نظام ایران، یک ساختار حکومتی پیشرفته و مبتنی بر رأی آزاد مردم بر اساس احکام و قوانین اسلامی در کشورهای خود ایجاد کنند. در اروپا حتی اخبار مربوط به پیروزی اسلامگرایان در انتخابات پارلمانی مصر هم به شدت سانسور شد.»

وی در پایان هم از قصد خود برای ادامه تحصیل در ایران و حوزه علمیه قم در آینده‌ای نزدیک خبر داد و بیان داشت: «چهره آقای خامنه‌ای، صدای آقای خامنه‌ای، صحبت‎های شورانگیز آقای خامنه‌ای و در یک کلام شخصیت آقای خامنه‌ای تنها امید ما برای ادامه دادن به زندگی در این شرایط سخت است. وقتی می‌بینیم که ایشان با جدیت و قوت قلب از پیش‌روی اسلام و فراگیر شدن آن در تمام جهان سخن می‌گویند، انگار یک مرهم بر زخم‌های زندگی اجتماعی ما در کوزوو گذاشته می‌شود. -در حالی که اشک‌هایش جاری می‌شود-، من واقعا باورم نمی‌شود که فردا می‌توانم ایشان را از نزدیک ببینم و با ایشان صحبت کنم و صحبت‌هایشان را بشنوم.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۰ ، ۰۷:۳۶
محمد برزوئی