ادامه مطلب را بخوانید . . .
ادامه مطلب را بخوانید . . .
گزارشات واصله حاکی است تنی چند از مدیران و مسئولین سعی دارند آب شرب منطقه ششتمد را از طریق حفر چاه عمیق در روستای دارین تأمین نمایند
انتشار این خبر در بین مردم و مسئولین بخش و شهر روداب "علی الخصوص کشاورزان دشت روداب" موج گسترده ی اعتراضات را در پی داشت.
شورای اسلامی بخش و شهر روداب با ارسال نامه ای به معاونت محترم استاندار و فرماندار شهرستان سبزوار در تاریخ 16/03/91 با شماره نامه 1321 این موضوع را مطرح نمودند:
شرح نامه :
بسمه تعالی
معاونت محترم استاندار و فرماندار شهرستان سبزوار
با سلام و احترام
احترامأ به استحضار می رساند پیرو گزارشات واصله ، اداره آب شهری در صدد حفر چند حلقه چاه عمیق جهت انتقال آب به شهر ششتمد در محدوده روستای دارین بخش روداب می باشد که این موضوع با توجه به کمبود آب شرب و کشاورزی در بخش کویری روداب و نبود آب آشامیدنی برای روستاهای بزرگ اطراف دارین مانند برآباد ، شمس آباد که از طریق تانکر آب شرب خود را تأمین می کنند و نیز به دلیل کاهش سطح آب منطقه و ایجاد شکاف های عمیق در سطح زمین ناشی از آن حفر چاه های مذکور موجبات نارضایتی و اعتراض های فراوان کشاورزان 50 حلقه چاه عمیق و ساکنین روستاهای اطراف و شهر روداب را فراهم نموده است .
لذا از آن معاونت محترم استاندار و فرمانداری شهرستان سبزوار تقاضا داریم به جهت احقاق حق مردم محروم منطقه و رضایت مندی آنها اقدامات لازم در خصوص جلو گیری از انجام پروژه را مبذول فرمائید.
رونوشت:
بخشداری محترم روداب جهت استحضار
مدیر محترم آب منطقه ای شهرستان سبزوار جهت استحضار
مدیر محترم آبفای شهری جهت اطلاع و استحضار
مدیر محترم آب منطقه استان خراسان رضوی جهت استحضار
جناب آقای دکتر محسنی نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی جهت استحضار
جناب آقای سبحانی نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی جهت استحضار
همچنین این وبلاگ به اطلاع می رساند :
- دشت روداب در سالهای اخیر شاهد افت شدید آبهای زیر زمینی شده است و همانطور که در نامه شورا عنوان شد شکاف عمیقی در محدوده روستای دروک ، دامرود و محور روداب - ملوند شکل گرفته است .
شکاف 1 کیلومتری در سال 1386 موجب شد که خبرنگاران و محققان بسیاری به روداب گسیل شوند و خبر این فرو نشستگی زمین و ایجاد شکاف با تهیه گزارش شبکه 5 سیمای خراسان رضوی پخش و عوامل تأثیر گذار در این نشست زمین پس از بررسی محققان کاهش سطح آبهای زیر زمینی شناخته شد.
یکی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم نیز با اختصاص پایان نامه خود به گسل روداب عوامل تأثیر گذار را بررسی نمود. که در آن کاهش سطح آبهای زیر زمینی از دلایل اساسی این پدیده است.
برخی از نکات قابل تأمل در قضیه انتقال آب دشت روداب به ششتمد:
1_ در سالیان گذشته چاه تأمین آب شرب روداب به دلیل غیر بهداشتی بودن و ازدیاد املاح و ... پس از اعتراضات مردم ، مکاتبات و پیگیری بسیار شهرداری و شورا به محل جدیدی در چند کلیومتری شهر انتقال یافت که امور آب ناحیه سبزوار حق استفاده مشروط را اینگونه به شهرداری داد که چاه قدیمی مسدود شده و از آن حتی جهت مصارف آبیاری فضای سبز نیز استفاده نگردد! علت آن نیز کاهش شدید سطح آبهای زیر زمینی بود.
2_ به علت کاهش شدید سطح آبهای زیر زمینی دشت روداب سالانه خروجی چاههای عمیق کمتر از قبل میشود که کشاورزان مجبور شده اند سطح زیر کشت خود را کاهش دهند.
3_ در ماههای اخیر باز هم به علت کاهش سطح آبهای زیر زمینی و فرو نشست زمین چندین شکاف در دشت روستای برآباد بوجود آمده است .
4_ و در آخر آب رودخانه پر آب ششتمد کجا مصرف می شود؟
اسناد مربوطه به زودی منتشر می گردد . . .
توسط:سپهر
درموردطرح های قطره ای که میگن 85درصددولت کمک میکند و 15 درصد بعهده کشاورزمیباشد این چطوریه عزیزان کشاورزی که دراین طرح ها شرکت کرده اندمیگویند این گونه نیستش 50 درصد دولت و 50 درصد کشاورز ؟
توسط : رضا
ببخشیدمن محصولاتم بیمه نبودوخسارت زیادی دیده بایدچیکارکنم؟قدومه گیاهی دارویی خودروی است که چند سالی است در کویر رودآب شناسایی شده و صدها هکتار از این کویر که در فاصله حدود2کیلومتری از روستای دروک است را در اوایل فصل بهار با منظره ای زیبا تحت پوشش خود قرار میدهد.این گیاه که بدلیل خواص دارویی خیلی زیاد بازار خرید خوبی هم دارد منبع در آمد خدادادی است که در اختیار اهالی منطقه قرار گرفته و هر سال که نزولات آسمانی بهتر باشد محصول آن نیز بهتر خواهد بود لذا همین جالازم میبینم از اهالی محترم که هر کدام به مقدار توان خود از این نعمت خدادادی بهره مند می شوند خواهم ضمن ادای دیون الهی سجده شکر بجا آورده چونکه شکر نعمت ؛نعمت راافزون می کند . به اقرار اکثر اهالی به اندازه در آمد زیره کشاورزی آنها در آمد قدومه داشته اند الحمدالله.
به همت جناب آقای حسن لطف آبادی
دهیار روستای دروک وبلاگ این روستا آغاز به فعالیت نمود.
برای دیدن این وبلاگ به آدرس ذیل مراجعه نمائید.
اخبار روداب ضمن تشکر از نویسنده محترم این وبلاگ آرزوی موفقیت را برای ایشان دارد.
یکی از علمای نجف به نام حاج سیدمحمدرضا خلخالی میگوید: "من روزی در
بازار حُوَیْش میرفتم که دیدم آقای حاج شیخ محمّدحسین در وسط کوچه
خم شده است و پیازها را جمع میکند و پیوسته با خود میخندد. من جلو
رفتم، و سلام کردم، و به ایشان کمک کردم تا پیازها را جمع نمودیم.
آنگاه آنها را در گوشه قبایش گرفت و به منزل روانه شد. من عرض
کردم: حضرت آیتالله معلوم بود که پیازها از گوشه قبای شما ریخته
است ولی برای من خنده شما نامفهوم ماند!"
آن مرحوم فرمود: "من وقتی در جوانی برای تحصیل وارد نجف شدم خیلی مرفه بودم، روزی در مقابل ضریح مطهّر حضرت أمیرالمؤمنین(ع) مؤدَّب ایستاده بودم و مشغول زیارت بودم که بند تسبیح قیمتی من پاره شد و دانههای آن به روی زمین حرم ریخت. در آن روز عزّت نفس و یا خودخواهی به من إجازه نداد، تا خم شوم، و دانهها را جمع کنم.
اما امروز به دکّان بقّالی رفتم و قدری پیاز خریدم و در گوشه قبای خود ریختم و أطراف آن را با دست گرفتم، تا به منزل برم. در همین جا که سر چهارراه بود و در میان جمعیّت مردم، قبا از دست من یله شد و پیازها به روی زمین ریخت. من خم شدم و پیازها را جمع کردم و أبداً برای من این مسئله مشکل نبود، بلکه بسیار آسان و قابل تحمّل بود. و علّت خنده من آن بود که: در همان وقت من به یاد دوران جوانی و پاره شدن تسبیح قیمتی که ارزش هر دانهاش یک دینار بود افتادم که آن روز از آن تسبیح که یکصد دینار قیمت داشت گذشتم و للّه الحمد و له الشّکر که امروز جمع آوری پیازهای ریخته از گوشه قبا بر روی زمین، برای من سنگین نیست و بسیار آسان و قابل تحمّل است."
*
آیة الله العظمی بهجت می فرمودند: آیة الله العظمی محمد حسین اصفهانی ( مشهور به کمپانی) که صاحب آثار و تألیفات و دیوان و نیز از اساتید محترم ما بودند از درگاه خدا خواسته بودند که لحظه آخر عمرشان زیارت عاشورا را بخوانند و بعد قبض روح بشوند. دعای ایشان مستجاب شد و بعد از اتمام زیارت عاشورا از این عالم درگذشتند.
*
علامه غروی اصفهانی، اهل مراقبه وسلوک ومحاسبه بود. ایشان پیوسته درحال تفکر بود وبه ندرت سخن می گفت. مرحوم استاد سید عبدالعزیز طباطبایی (رحمه الله) می فرمود: بعضی از شب ها، آیت الله غروی اصفهانی بعد ازنماز مغرب وعشاء سر به سجده می گذاشت وتا سحر، که به نماز شب برمی خاست، درسجده بود!
روزی درحرم امیرالمؤمنین در سجده طولانی بود که حضرت سید الشهداء (ع) را دید که به ایشان فرمودند: «اینجا در حضور جمعیت برای سجده ی طولانی خوب نیست، اینگونه اعمال را درجای خلوت انجام دهید.»
*
آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، در دوم محرم الحرام سال 1296هـ. ق درشهر مقدس کاظمین متولد شد. پدرش حاج محمد حسن، که به دلیل نیک مردی وکارسازی اش به معین التجار معروف و مشهور گشته بود، از بازرگانان دیندار وخوش نام کاظمین وعراق به شمار می آمد.
حاج محمد حسن، تنها همان یک پسر را داشت ودلخوش بود که وی می تواند پس ازمرگش راه او را در جهان تجارت دنبال کند، اما پسرش محمد حسین، درسر، سودایی دیگر وفکری فراتراز فکر پدر داشت. تنها آرزوی محمد حسین این بود که پدرش اجازه دهد تا او راه کمال طلبی وتحصیل علم را پیش گیرد.
محمد حسین هرگاه فرصت را مناسب می دید، آرزوی خود را با پدر در میان می گذاشت وبا اصرار از ایشان می خواست که رضایت دهد تا او وارد حوزه معارف اسلامی شود، اما پدرش که پسری جز او نداشت، به این کار راضی نمی شد!
سرانجام، محمد حسین با توسل به حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم (ع) به مقصود خویش نائل می گردد وبا اذن پدر، برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه نجف می گردد. او، چنین یاد می کند:
«آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتی که عصرها درصحن مطهر کاظمین برپا می شد، شرکت کرده بودم، نماز تمام شده بود، اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من درحالی که زانوی غم دربغل گرفته بودم، با فاصله اندکی پدرم را می پاییدم که دیدم با یکی از تجار بغداد مشغول صحبت است. همچنانکه نشسته بودم داشتم در آتش اشتیاق می سوختم. چشمم به گنبد زیبای امام کاظم (ع) بود که عنان ازکف هر صاحب دلی می ربود.
دراین حال از دلم گذشت که: ای باب الحوائج، ای موسی بن جعفر (ع)، تو عبد صالح از بندگان برگزیده خدایی ودر پیش حضرت حق آبرو داری، تو را چه می شد اگر از خدا می خواستی دل پدرم را به من نزدیک تر می کرد تا با تصمیم من که چیزی جز تحصیل علم وکمال درمکتب شما نیست، راضی می شد...! درهمین افکار بودم که دیدم پدرم صدایم می کند:
محمد حسین! محمد حسین، پسرم! اگر هنوز هم آرزومندی که به حوزه بروی تا دروس اسلامی بخوانی، برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمی شوم...اگر دلت می خواهد به نجف اشرف بروی، برو!
واینچنین بود که محمد حسین غروی اصفهانی درحدود سال 1315 هـ. ق ودر بیست سالگی، پا به حوزه بزرگ نجف نهاد وچیزی نگذشت که مراحل کمال را در دروس مقدماتی یکی پس از دیگری وبه زودی درحلقه درس بزرگ ترین اساتید حوزه آن روز شرکت جست.
حدود یکصدوپنجاه عالم بزرگ، افتخار شاگردی در مکتب علامه را داشته اند در میان شاگردان، ازمرجع تقلید، فقیه و فیلسوف گرفته، تا مفسر، محدث، متفکر، نویسنده، عارف و واعظ و... را می توان مشاهده نمود که آیت الله بهجت و علامه طباطبایی دو تن از آنها هستند.
این عارف وعالم ربانی وحکیم و فیلسوف الهی درروز دوشنبه پنجم ماه ذی الحجه الحرام سال 1361ه. ق ودرسن 65 سالگی درنجف اشرف به ملکوت پرکشید. تشییع پیکر نابغه ی نجف وخادم صادق امام حسین (ع) درهمان دیار سلام برگزار شد ودر آستان قدس علوی، زیرایوان طلای مولا، جنب مناره شمالی ودرمقبره ی کوچکی درکنار مقبره علامه حلی (رحمه الله) به خاک سپرده شد.مراسم معنوی مراسم اعتکاف در مسجد جامع و مسجد امام حسین علیه السلام شهر روداب و تعدادی از روستاهای بخش برگزار شد.
این مراسم با حضور اقشار مختلف مردم برگزار شده و هر سال با رشد چند درصدی شرکتکنندگان به ویژه قشر جوان و نوجوان مواجه بوده است.
*****
حدیث هفته : حقیقت نماز
رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله وسلم) می فرماید: «مَثَلُ الصَّلَاةِ مَثَلُ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَتِ الْأَطْنَابُ وَ الْأَوْتَادُ وَ الْغِشَاءُ وَ إِذَا انْکَسَرَ الْعَمُودُ لَمْ یَنْفَعْ وَتِدٌ وَ لَا طُنُبٌ وَ لَا غِشَاء» نماز همچون ستون خیمه است که هر گاه ستون پاى برجا و ثابت باشد، طنابها و میخها و پرده خیمه نیز بر پا و استوار خواهد بود، و هرگاه ستون آن بشکند، هیچ کدام از میخ و طناب و پرده خیمه، فایده ندارد. ( من لایحضره الفقیه ، ج 1، شماره 639 )
اخبار: وبلاگ دامرود نوشت!
(01/04/91)
مطالب: شعبان را به ماه رمضان وصل مى کنم و این است روزه همیشگى (31/03/91)
با تشکر از همشهریان عزیزی که جهت رشد و ارتقائ اطلاع رسانی بخش و شهر روداب مارا در این وبلاگ همراهی می نمایند لطفا نظرات خود را مطرح تا با پیگیری این وبلاگ موارد پاسخ گفته شود.
قرآن را که می گشاییم، دهها و حتی صدها آیه روشن گر و الگو بخش می یابیم که نشان از رادمردی جاودانه دارد، والا گوهری که افزون بر مقام عصمت که ارزشی بس گرانبهاست فضایل کیمیاگون او در آینه آیات به خوبی بیان شده است و اکنون که چهارده قرن از زمان حیات امام علی علیه السلام می گذرد، گویی او، انسان امروز جامعه ماست و یکایک ویژگی های وی، به مثال آفتاب عالم تاب، تمامی افراد را از ظلمت های زندگانی رهایی می بخشد و اینک که در ماه رمضان نسیم روح بخش سخنان خداوندی، رواق وجودمان را با عطر خود، معنویتی دیگر می بخشد، برخی از آیات قرآن کریم را درباره امیرمؤمنان علی علیه السلام با نگاه دل می بینیم و سیمای علی را در آینه قرآن نظاره می کنیم:
ادامه مطلب را بخوانید.
در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد.
روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان میگویی؟ بیا جلو»!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مۆذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».آن بعثی گفت: «او اذان گفت».
برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه میکنی. من اذان گفتم».
مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو».
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.
وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».
به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.
آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود.
ایشان میگفت: «میدیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه میشوم. نان را فقط مزه مزه میکردم که شیرهاش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب میآورد، ولی میریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار میکرد».
میگفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار میکنم که مثل فرزندتان آقا حسین بن علی اینجا تشنهکام به شهادت برسم».
سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار میکنم. این شهادت همراه با تشنهکامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.
او از پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام.اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق میکند و دارد گریه میکند و میگوید: بیا که آب آوردهام.او مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا (س) که آب را از دستش بگیرم.عراقیها هیچوقت به حضرت زهرا(س) قسم نمیخوردند
دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است.
در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام.
اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق میکند و دارد گریه میکند و میگوید: بیا که آب آوردهام.
او مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا (س) که آب را از دستش بگیرم.
عراقیها هیچوقت به حضرت زهرا(س) قسم نمیخوردند. تا نام مبارکت حضرت فاطمه(س) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند».
همینطور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم. او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چیست، حلالت نمیکنم.
گفت: دیشب، نیمهشب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا(س) شرمنده کردی. الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آوردهای را به دست بیاور وگرنه همه شما را نفرین خواهم کرد.
-- ازامیرالمۆمنین علی(علیه السلام) منقول است که فرمودند: هر کس از شما که می خواهد جایگاه و منزلت خود را در نزد خداوند بداند، پس باید ببیند که جایگاه و منزلت خداوند در آن هنگام که به گناهی می رسد چگونه است. جایگاه او نزد خداوند تبارک و تعالی، به همان مقدار است که جایگاه خداوند در نزد او است.
منبع تبیان
نقل از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران:
امام خمینی (س) در روز بیستم جمادیالثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانوادهای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده به جهان گشود و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید. روحالله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمهای دلسوز (صاحبه خانم) و دایهای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزشهای اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.
دوره اول (از 1281- 1300ش)
دوران کودکی و نوجوانی روحالله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسیم خطوطی به صورت نقاشی بروز می داد، و همراه خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدی تمام عیار تبدیل می شد. برخی از حوادث متأثرکننده این دوران مثل بمبباران مجلس در نقاشیها و مشقهای خوشنویسی دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9-10 سالگی) با عنوان: «غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست» خطاب به ملت ایران:
هان ای ایرانیان، ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکولاست 1
میتوان از آن نوشته به عنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روحالله
یاد کرد، و دغدغه ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روحالله
نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، وی با سخنرانی و
سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی برای حمایت از
نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم می شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد.
و در فرصتی به جنگل سفر میکند و پایگاه میرزا را از نزدیک میبیند. 2
تحصیلات روحالله
روحالله با بهره وری از استعداد فوقالعاده، رشتههای مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوقالعاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته حوزه علمیه قم به شمار میآمد. 3
اولین خطابه رسمی روحالله
روحالله ضمن تحصیل در اراک در ایام 19 سالگی در مراسم بزرگداشت « رکن اعظم مشروطه» مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانیۀ سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت میشد. 4
از قول روحالله نقل شده « ... پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب
کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر میکردم فردا
باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسولالله است. از خدا خواستم مدد کند
که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جملهای از
آن را باور نداشته باشم 5 و
این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته
نکرد ... و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گوییها
خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به
هیچ منبری پا نگذاردم.» 6
دوره دوم زندگی روحالله (از 1300ش-1320)
این دوره از زندگی روحالله با هجرت به قم آغاز شده است، با سیاستهای دینزدایی رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در این دوره روحالله مشغول تحصیل و تدریس و تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجسته مبارزی همچون حاج آقا نورالله اصفهانی و مدرس و برخی دیگر می باشد. در این دوره اختناق رضاخانی؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهمیت آن در آن زمان کمتر از تأسیس حکومت اسلامی در سال 57 نبود. 7
دوره سوم (از 1320-1340)
این دوره از زندگی امام با چهل سالگی آغاز میشود و مصادف است با دو حادثه مهم؛ یعنی بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد امام این زمان فرصت مناسبی برای قیام اصلاحی بود. با همه کوششها و اقدامات روحالله قیام مورد نظر صورت نگرفت. امام در این دوره عالمی است کامل و جامع الشرایط، رهبری است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کولهباری از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان دارد، لذا با صدور بیانیهای در 11 جمادیالثانی 1363ق/1323ش زمان مناسب قیام را یادآوری میکند: «امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.» 8
دوره چهارم زندگی امام (از 1340-1368)
این دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز میشود یکی رحلت آیتالله بروجردی (10 فروردین 1340) - که ضایعهای برای جهان اسلام و در عین حال رفع موانع برای دشمنان ایران و اسلام بود. دیگری رحلت آیتالله کاشانی قهرمان مبازره با استعمار انگلیس که روزگاری نامش لرزه بر اندام دشمنان ایران و اسلام میانداخت. همزمان با تسلط امریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با چشماندازی ظاهراً مردم فریب رخ نمود ولی در باطن از اتحاد شومی خبر می داد و تسلط آمریکا و اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم میکرد. در این زمان امام در برابر اصلاحات آمریکایی به شدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه تعدادی شهید و مجروح شدند. امام در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد :« من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم.» امام نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فریاد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. صبح 15 خرداد خبر دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم به خیابانها ریخته با شعار « یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند و قیام با شدت سرکوب شد و به خون نشست. قیام (15 خرداد 1342) علیالظاهر با تبعید رهبر انقلاب به ترکیه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفی فرزند امام در 56 روح تازه ای به جنبش دمید. چاپ مقالهای توهینآمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه 1356 را به دنبال داشت. مراسم چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیامی در تبریز و اصفهان و یزد و شیراز و شهرهای دیگر ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 57 منجر شد همچنین فرار شاه و ورود امام را به وطن نوید داد. مردم در پی استقبال بی سابقه خود در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی امام خود را شنیدند و حکم سرنوشتساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم با، مناطق حساس را سنگربندی و در مدت 24 ساعت مبارزه بی امان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پیروزی قیام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسید.
از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگین بیشماری با
محدودیت و نقش خصمانه آمریکا و حمایت همه جانبه دول غربی با کمک گروهها و
احزاب متعدد چپ و راست در ایران در مقابله با انقلاب اسلامی بروز کرد. این
حوادث آن قدر گسترده بود که در این مختصر نمیگنجد، فقط در یک جمله میتوان
گفت هر کدام از آن حوادث به تنهایی می توانست مسیر انقلاب را منحرف کند و
به شکست بکشاند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و آگاهی ملت
ایران، تمام توطئهها را خنثی کرد به گونهای که ملت ایران، در سال 1368 در
حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از 11 سال تحمل سختیها و مشکلات وداع
میکرد، جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظه ورود بود. عشق و پایداری مردم
عمیقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم
همه توطئهها و حوادث پر ثبات تر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر
رهرو باد
________________________________________________
1. در این خصوص رجوع کنید به: کوثر (مجموعه سخنرانیهای حضرت امام ... ) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ...، چاپ اول: 1371. جلد اول ص 615.
2. سید علی قادری، خمینی روحالله (زندگینامه امام خمینی ... ) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ سوم، بهار 1382. جلد اول ص 232- 236.
3. امیررضا ستوده. پا به پای آفتاب (گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام ... ) تهران، نشر پنجره، بهار 1373. جلد 1 ص 30.
4. رجوع کنید به: قادری، خمینی روحالله، ص 260، و نیز سرگذشتهای ویژه جلد 6، ص 11.
5. شیخ صدوق نیز در آغاز کتاب خود ( من لا یحضر الفقیه) مینویسد: من مانند دیگر منصفان نکردهام که هرچه به ایشان رسد از روایات در تصانیف خود آورند ... و هرودوت میگوید: دلیلی ندارد آنچه را میگویم و مینویسم همه را قبول داشته باشم. و این است فرق دانشمندان الهی و غیرالهی. دانشمندان الهی چیزی را میگویند و مینویسد که خود آن را باور داشته باشند!
6. رجوع کنید به قادری، خمینی روحالله، ص 260 به بعد.
7. رجوع کنید به سخنان آیتالله پسندیده و آیتالله مظاهری، خبرنامه نخستین همایش حاج آقا نورالله اصفهانی، شماره اول ص16-17؛ شماره دوم ص13-12.
8. رجوع کنید به: صحیفه نور ( مجموعه 22 جلدی، رهنمودهای امام خمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ سوم بهار 1382. جلد اول ص 4-6.
شنیده ها حاکی است روز گذشته دهم خرداد ماه هیئتی متشکل از دو بازرس استانداری خراسان رضوی ، رئیس اداره راه و ترابری شهرستان سبزوار و معاون امور عمرانی فرماندار از محور سبزوار - روداب بازدید بعمل آورده اند.
یکى از سنتهاى حسنه و مستحبات اسلامى که پس ازپیروزى انقلاب اسلامى احیاء گردید، سنت مبارک اعتکاف است.این سنت،در طول تاریخ اسلام و ادیان آسمانى طرفداران و عاملانى داشته و در بلاد اسلامى به طور عموم و شهرهاى شیعه و مراکز حوزوى بطور خاص مورد توجه بوده است.
مساجد شهرهاى مقدس نجف و کربلا و کاظمین و سامرا و مشهد و قم و اصفهان و شیراز و بسیارى دیگر از شهرهاى شیعه،خاطره حضور پر نور نیایشگران و معتکفان«ایام البیض» ماه رجب و احیانا دهه آخر ماه رمضان را در سینه دارد.
این عبادت که قبل از پیروزى انقلاب اسلامى حالت فراگیر و عمومى نداشت،در چند ساله اخیر در میان جمع کثیرى از صالحان و نیکان و خواهران و برادران دینى از اقشار گوناگون اجتماعى به ویژه دانشجویان و طلاب،متداول گردیده است و مساجد بسیارى از شهرهاى ایران و جهان اسلام پذیراى مهمانان خدا در ایام البیض ماه پر برکت رجب است.
از آنجا که اشتغال انسان به کار و زندگى و مسؤولیتهاى اجتماعى،گاهى موجب غفلت مىشود،و توجه به کار،گاه از توجه به هدف باز مىدارد و سبب مىشود وظیفه بزرگ یاد خدا و توجه به خود سازى و مبدا و منتهاى هستى فراموش شود.
.... ادامه مطلب را بخوانید.