روداب

روداب

روداب

روداب

بوی مهر

شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۱۱ ق.ظ
بوی مهر
باز بوی دفتر
پاک‌کن‌های سفید
ته مداد قرمز
باز هم مهر رسید
باز هم رج زدن حرف الف
باز هم دخترکی سر به هوا
دختری گیج که نامش کبراست
و هزاران سال است
قول‌ها داده به خود
و گرفته تصمیم
که دگربار، کتاب خود را
باز جا نگذارد. شب به زیر باران
آن کتاب کهنه
هچنان خیس و چروکیده و باران‌زده است
باز هم سال دگر 
باز پاییز دگر
باز تصمیم دگر
باز کوکب خانم
چند مهمان دارد
باز هم سفره رنگین پهن است
و کدام از ماها
در پس این همه سال ...
حسرت خوردن از آن سفره کوکب خانم
همچنان با او نیست؟
خوش به حال عباس!
خوش به حال کبری!
خوش به حال حسنک!
که همه دغدغه‌شان
سفره و دفتر خیس است و صدای یک بز
خوش به حال همه‌شان!
که ز ما جا ماندند
همه کودک ماندند
و رسیدیم ما به سرابی که هم‌اکنون هستیم
و غم غربت ایام گذشته است که دایم با ماست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۰۱
محمد برزوئی

روداب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی