روداب

روداب

روداب

روداب

سر این پل یا سر پل صراط؟!

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۴۳ ب.ظ

روزى ملک شاه به شکار رفته بود در قلعه اى نزول نمود جمعى از غلامان او گاوى دیدند که صاحب ندارد گاو را کشته و گوشت آن را خوردند. گاو از پیرزنى بود که با سه یتیم خود از شیر آن زندگى مى کرد، وقتى زن با خبر شد که سربازان ملک شاه گاوش را کشته اند، بسیار اندوهناک گردید، سحرگاه بر سر پل زاینده رود آمد.
ملک شاه وقتى خواست از پل بگذرد، پیرزن از جاى برخاست و گفت : اى پسر آلب ارسلان داد مرا بر سر این پل مى دهى یا بر سر پل صراط، خوب فکر کن ببین کدامیک برایت بهتر است ملک شاه گفت : سر پل زاینده رود، زیرا طاقت دادخواهى تو را بر سر پل صراط ندارم ، اکنون بگو تو را چه شده تا به آن رسیدگى کنم .
گفت : گاوى داشتم ، غلامان تو آن را کشته اند، در واقع این ظلم از تو سر زده که درباریان و اطرافیان را خود سرانه تربیت کرده اى . ملک شاه دستور داد: غلامانى که این عمل را مرتکب شده اند، پیدا کنند، طولى نکشید که مجرمین را آوردند، ملک شاه آنها را سخت مجازات کرد و در عوض یک گاو پیره زن صد گاو به او داد و گفت : اى پیره زن آیا از پسر آلب ارسلان راضى شدى ؟ عرض کرد، آرى به خدا راضى شدم .
پس از درگذشت ملک شاه پیره زن صورت بر خاک او گذاشته گفت : پروردگارا پسر آلب ارسلان با همه پستى خود درباره من عدالت نمود و سخاوت کرد تو نیز اکرم الاکرمینى ، اگر درباره او تفضل فرمایى و از جزایش ‍ بگذرى دور نیست . در آن ایام یکى از زهاد ملک شاه را در خواب دید. از حالش پرسید؟ گفت : اگر شفاعت پیره زن که در سر پل زاینده رود به دادش ‍ رسیدم ، نبود واى بر من بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۵/۱۵
محمد برزوئی

روداب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی