روداب

روداب

روداب

روداب

۹۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است



امیرالمؤ منین علیه السلام با جمعى از پیروان در معبرى عبور مینمود، پیرزنى را دید که با چرخ نخ ‌ریسى خود مشغول رشتن پنبه است پرسید پیرزن (بماذا عرفت ربک ) خداى را بچه چیز شناختى ؟ پیرزن بجاى جواب دست از دسته چرخ برداشت طولى نکشید پس از چند مرتبه دور زدن چرخ از حرکت ایستاد عجوزه گفت یا على علیه السلام چرخى بدین کوچکى براى گردش احتیاج بچون منى دارد آیا ممکن است افلاک باین عظمت و کرات باین بزرگى بدون مدیرى دانا و حکیم و صانعى توانا و علیم با نظم معینى بگردش افتند و از گردش خود باز نایستند؟
على علیه السلام روى باصحاب خود نموده فرمود (علیکم بدین العجائز) مانند پیرزنان خدا را بشناسید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۱ ، ۰۶:۲۷
محمد برزوئی


مردى خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمائى کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصى ما شئت راستگوئى را پیشه کن و از دروغ بپرهیز هر گناه دیگرى مى خواهى انجام ده ، از این سخن مرد در شگفت شد و فرمایش ‍ آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از غیر دروغگوئى نهى نکرده پس اکنون بخانه فلان زن زیبا مى روم و با او زنا مى کنم همینکه بطرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسى از او بپرسد از کجا میآئى نمى توانم دروغ بگوید و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید و بدبختى بزرگى مبتلا مى شود. لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگرى انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود در نتیجه از همه گناهان بواسطه ترک و دروغ دورى جست .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۱ ، ۰۶:۲۷
محمد برزوئی

خاطرات شیرین در روزگاران دفاع مقدس هم برای رزمندگان و هم برای ما که پس از سال‌ها آنها را مرور می‌کنیم، شیرینی دلپذیر و جان و روح می‌نشیند. این متن نیز یکی از همان رویدادهاست:

مهدی باکری به ساعتش نگاه کرد. سه ساعت از قرارش با حمید (برادرش) می‏گذشت؛ اما هنوز او نیامده بود. دلش شور می‏زد. دعا می‏کرد که حمید گیر مأموران مرزی نیفتاده باشد. آخرین نامه ‏ای را که حمید از طریق یکی از دوستانش فرستاده بود، در آورد و دوباره خواند:

مهدی جان، سلام. حالت چطوره؟ از آخرین دیدارمان یک ماه می‏گذرد. حال من خوبه و شرمنده تو هستم. تو با آنکه خدمت نظام وظیفه‏ ات را انجام می‏دهی، اما خرج تحصیل مرا می‏دهی، آن هم در یک کشور خارجی! من در شهر «آخن» آلمان تحصیل می‏کنم. مهدی جان! حالا که شعله ‏های انقلاب آتش به خرمن رژیم پوک شاهنشاهی زده، دیگر طاقت ماندن در اینجا را ندارم. این بار که به سوریه می‏آیم و با توشه‏ ای مهم قاچاقی به ایران باز می‏گردم. موعد دیدار ما، صبح روز هیجدهم آذر ماه در همان جایی که می‏دانی! قربانت برادرت حمید باکری! مهدی سیاهی کسی را دید که از دور می‏آمد. از تپه سرازیر شد. دوید. حمید، عرق‏ریزان با دو کوله بزرگ بر دوش می‏آمد. به هم رسیدند. حمید، کوله‏ ها را بر زمین گذاشت و همان‌جا از خستگی بر زمین نشست. مهدی بغلش کرد، شانه‏ هایش را مالید و پرسید: چی شده حمید، زهوارت در رفته؟!

حمید که نفس‌نفس می‏زد به خنده افتاد و گفت: شانس آوردم، کم مانده بود گیر ساواکی‏ها بیفتم.

ـ چی، ساواکی‏ها؟

ـ آره. بیا تا در راه برایت تعریف کنم.

حمید بلند شد. مهدی یکی از کوله ‏ها را برداشت. از سنگینی کوله، بدنش تاب برداشت. به طرف قاطر کرایه ‏ای که مهدی آورده بود رفتند و کوله‏ ها را روی قاطر سوار کردند. بعد حمید گفت: از سوریه که سوار اتوبوس شدم، چشمم به یک مرد جوان لاغر و چشم درشت افتاد که بهم خیره شده بود. یکریز مرا می‏پایید. اول توجهی بهش نکردم؛ اما نزدیکی مرز ایران دیدم این‌طور نمی‏شود. 
راستش کمی ترسیدم. فکری شدم که نکند ساواکی باشد. نزدیک مرز اتوبوس جلوی یک رستوران ترمز کرد. منم آهسته بار و بندیلم را برداشتم و دور از چشم دیگران زدم به چاک و تا اینجا یک نفس آمدم.

ـ حالا ببینم بارت چی هست که اینقدر سنگینه؟

ـ سلاح و مهمات!

ـ خیلی خوب شد. با اینها می‏توانیم حسابی جلوی ساواکی‏ها در بیاییم. حمید روی قاطر پرید. مهدی افسار قاطر را کشید و به سمت روستا راهی شدند

حمید گفت: آخر من بروم جلسه چه بگویم؟

مهدی خندید و گفت: باز شروع شد. 

گفتم که قراره فرماندهان لشکرهای سپاه و ارتش دور هم جمع بشوند و برای عملیات آینده برنامه ‏ریزی کنند. ناسلامتی تو معاون من هستی. باید جور مرا بکشی. نگران نباش. رییس جلسه برادر همّت، فرمانده لشکر محمّدرسول اللّه(ص) است. با او هم آشنا می‏شوی.
حمید لبخندزنان گفت: باشد. 

بزرگ‌تری گفته‏ اند و کوچک‌تری!

مهدی، حمید را هل داد بیرون. 

حمید سوار موتور تریل شد و به سوی قرارگاه رفت.

حمید بیشتر فرماندهان را می‏شناخت. در گوشه‏ای پیش حسین خرازی نشست و گفت: حاج حسین! پس این حاج همّت کجاست؟
ـ هر جا باشد الان سر و کلّه ‏اش پیدا می‏شود.

در اتاق به صدا در آمد و همت وارد اتاق جلسه شد. همه بلند شدند. حاج همت با فرماندهان دست داد و احوالپرسی کرد. چشمان حمید با دیدن او از تعجب گرد شد. همت به حمید رسید. چشمش به حمید که افتاد،اول کمی نگاهش کرد، بعد او هم مات و مبهوت بر جا ماند. هر دو چند لحظه‏ ای به هم خیره ماندند؛ بعد لبانشان کش آمد و همدیگر را بغل کردند.

خرازی پرسید: چی شد آقا حمید، تو که حاج همت را نمی‏شناختی؟

حمید خندید و جواب ندادآخر جلسه بود که مهدی رسید سلام کرد و کنار حمید نشست. اما دید که حمید و همت هر چند لحظه به هم نگاه می‏کنند و زیر بُلکی می‏خندند.

 تعجب کرد. نمی‏دانست آن دو به چه می‏خندند.

جلسه تمام شد. همت به سوی حمید و مهدی آمد. مهدی پرسید: شما دو نفر به چی می‏خندید؟

حمید خنده‏ کنان گفت: آقامهدی، ماجرای آمدنم از ترکیه به ایران یادت هست؟ همان موقع را که گفتم یک ساواکی تعقیب‏م می‏کرد؟
مهدی چینی به پیشانی انداخت و بعد از لحظه‏ ای گفت: آهان، یادم آمد...خُب منظور؟

حمید دست بر شانه همت گذاشت و گفت: آن ساواکی، ایشان بودند!

مهدی جا خورد. همت خندید و گفت: اتفاقاً من هم خیال می‏کردم شما ساواکی هستید و دارید مرا تعقیب می‏کنید. به خاطر همین، از رستوران نزدیک مرز، پیاده به طرف مرز ایران فرار کردم!

مهدی خندید و گفت: بنده‏ های خدا، الکی الکی کلّی پیاده راه رفتید. اما خودمانیم. قیافه هر دویتان به ساواکی‏ها می‏خورد!

خنده آنها فضای قرارگاه کربلا را پر کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۱ ، ۰۸:۳۹
محمد برزوئی

برگ برنده در زندگی مشترک

عاشقانه


آیا شما هم سبک و طرز زندگیتان را به گونه ای سازمان داده اید که حاصلش روابط زناشویی ناموفق است؟

اگرچه شما با کسی پیمان ازدواج بسته اید که به لحاظ جسمانی، احساسی، عاطفی و اجتماعی با شما تفاوت دارد و هیچ کتابی، هیچ روان درمانگری و هیچ مشاور امور زناشویی نیست که بتواند این اختلافات طبیعی را از میان بردارد لیکن در عمل شما می توانید به گونه ای سبک زندگیتان را تغییر دهید و مدیریت کنید که به نتیجه مطلوب برسید.

و البته در این راستا قطعاً قصد و نیت به تنهایی کافی نیست چراکه  90 درصد کسانی که از وزن بدنشان می کاهند دوباره چاق می شوند و 85 درصد کسانی که ترک اعتیاد می کنند در مدت یک سال عادت دیرنه را از سر می گیرند، علتش این است که آن ها سبک و طرز زندگی که سبب این عادت ها می شود را تغییر نداده اند. باید بدانید که برای تغییر سبک زندگیتان و سالم نگه داشتن رابطه زناشویی تان به داشتن برنامه ای منظم نیازمندید.

در هر لحظه اگر احساس کردید کاری که انجام می دهید اولویت مهم زندگی شما را در نظر نمی گیرد دست از آن کار بکشید و کاری کنید که با اولویت شما سازگار باشد. باید در جهتی قدم بردارید که رابطه زناشویی خود را معنی دار کنید این اولویت شماست

مدیریت رفتار

توجه به اولویت ها:

یکی از کارهای مهمی که باید انجام دهید توجه کردن به اولویت هاست، که البته لازمه‌ی آن شناخت اولویت‌هایتان آن می باشد. در این زمان باید از خود سوالاتی بپرسید، برای مثال "آیا این اندیشه، احساس یا رفتار اولویت مرا برای حفظ این رابطه تضمین می کند؟" اگر جواب منفی است شما کاری می کنید که اولویت شما در زندگی نیست بنابراین به مشکل و دردسر می افتید.

در هر لحظه اگر احساس کردید کاری که انجام می دهید اولویت مهم زندگی شما را در نظر نمی گیرد و یا کاملاً در جهت خلاف اولویت زندگی شماست دست از آن کار بکشید و کاری کنید که با اولویت شما سازگار باشد. باید در جهتی قدم بردارید که رابطه زناشویی خود را معنی دار کنید این اولویت شماست. نمی توانید یک روز داغ و روز دیگر سرد باشید، نباید به امید و انتظار بنشینید تا ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. بی حالی، رخوت، دست روی دست گذاشتن و به انتظار نشستن کاری صورت نمی دهد مهم این است متعهد شوید کاری صورت دهید تا به خواسته خود برسید.

واقعیت این است که نمی توانید احساس سعادت کنید مگر آنکه دست به عمل بزنید. اگر احساس می کنید که از تبسم و خنده همسرتان لذت می برید کاری کنید که او را به تبسم وادار کند. کاری را که خواسته ی شما را برآورده می کند انجام دهید

مدیریت بر رفتار:

کار دومی که باید صورت دهید این است که راه‌تان را به سوی سعادت و خوشبختی هموار کنید و البته تنها در صورتی می توانید در جهت سعادت و خوشبختی قدم بردارید که برایتان مشخص باشد که شادی و سعادت برای شما چه معنا و مفهومی باشد. به طور کلی اشخاص مکدر تولید تکدر می کنند و افسرده ها دیگران را افسرده می سازند. اگر کسانی که مکدرند کارهای جالب تر انجام دهند برداشت و تجربه شان از زندگی تغییر می کند و اگر افسرده ها با زندگی شاداب تری برخورد داشته باشند، شاداب می شوند.

واقعیت این است که نمی توانید احساس سعادت کنید مگر آنکه دست به عمل بزنید. اگر احساس می کنید که از تبسم و خنده همسرتان لذت می برید کاری کنید که او را به تبسم وادار کند. کاری را که خواسته ی شما را برآورده می کند انجام دهید. در زندگی باید روحیه عمل گرا داشته باشید و آنچه را که آموخته اید به عمل در آورید. مطمئن باشید همسرتان هم متوجه این موضوع خواهد شد.

عاشقانه

برای اینکه احساس عشق کنید و برای اینکه احساس کنید تحسین می شوید باید به بیان آن بپردازید. اگر همسرتان مجبور به ذهن خوانی باشد تا با احساس شما آشنا شود بدانید که از روی تنبلی کاری را انجام داده اید که به احتمال زیاد به نتیجه دلخواه هم نمی رسید. برای مثال نشان دادن تعهد اقدامی است که به همسرتان می گوید و به او اطمینان می دهد با بروز نخستین اختلاف زندگی زناشویی شما متلاشی نمی شود. رفتارتان نشان می دهد که تعهد شما بی قید و شرط است.

 شما رفتارتان به گونه‌ای است که به همسرتان می گویید که نمی خواهید جز او با کسی همسفر شوید. می گویید سعادت خود و همسرتان را می خواهید و قصد ندارید که به عمد به او لطمه بزنید، می گویید که در صورت نیاز در کنارش خواهید ماند، باور کنید و به شکلی رفتار نمائید که انگار رابطه بهتری اتفاق خواهد افتاد و سرانجام اینکه این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید: بهترین نشانه ی رفتار آینده رفتار گذشته است چرا که روزها تبدیل به هفته ها و هفته ها تبدیل به ماه ها می شود، بگذارید از شما سابقه خوب، مثبت و مفیدی بر جای بماند. 

 

سمیه زادهوش

بخش خانواده ایرانی تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۳۹
محمد برزوئی

رابطه دو به دو

مصاحبه اختصاصی تبیان با دکتر دوایی

تبیان: روابط موجود در خانواده چگونه باید باشد که باعث مستحکم تر شدن نظام خانواده شود و از اختلاف و طلاق و جدایی دور شود؟ در واقع راههای ایجاد ارتباط موثر در خانواده کدام اند؟

مهارت های زندگی لزوماً در مورد به روابط زن و شوهر نمی پردازد بلکه مثلاً رابطه ی پدر با پسر و یا مادر با دختر وحتی دو تا همکار با هم در محیط اداری را نیز در برمی گیرد و در همه ی اینها می تواند موثر باشد. اینکه خواهر یا برادر و یا دو تا دوست و یا دو تا همکار در یک محیط ویا زندگی مشترک چطوری با هم ارتباط برقرار کنند. اگر مهارت های زندگی گفته می شود به نظرمن طیف وسیع تری از یک زن و شوهر را در بر می گیرد. حتی اینکه من با همسایه ام که یک عمر در کنارش زندگی می کنم چه ارتباطی باید داشته باشم که از دیدار هم لذت ببریم، یک زندگی خوشایند و خوبی در کنار هم داشته باشیم.

شاید در گذشته ها ضرورت این موضوعی احساس نمی شد چون به خودی خود اتفاق می افتاد. ارتباطات به دلیل رفع نیازهای روزمره مثل تبادل پایاپای کالاها خیلی عمیق تر و به روزتر بود. وقتی یک اتفاقی می افتاد کمتر کسی بود که خبردار نشود و درخوشی ها و بدی های همدیگر همه درگیر می شدند. خود شرایط زندگی در جوامع محدود گذشته مثل روستاها و یا شهرهای کوچک بهداشت روانی، ارتباط، مهارت زندگی را دربرمی گرفت،اما وقتی جامعه صنعتی شد همه چیز نقش از پیش تعریف شده ی خودش را دارد و وظایف اشخاص کاملاً مشخص می شود.

دکتر دوایی

 این به من ربطی ندارد؟

 این جزء شرح وظایف من نیست!

این در حیطه ی کنترل من هست یا نیست؟

همه ی اینها را هم به نظر من باید آموزش ببینیم و گرنه زندگی ما خیلی کلیشه ای می شود و این کلیشه ای شدن زندگی طبیعتاً آسیب های خودش را خواهد داشت. بایستی یک کار کنیم که این روابط موثر کمی صیقل بخورد.

در مهارت های زندگی یکی از موثرترین و اصلی ترین موضوعات، شیوه ی ارتباط موثر است یعنی تعریف مهارت های ارتباطی ما.

 یک آزمایش ساده انجام شده است که شاید جالب باشد آن را بدانید: یک سینی آماده کردند و در داخل آن شن ریختند و زیر این سینی با یک ساز شروع به نواختن کردند- بعداز مدتی ملاحظه شد که شن ها شروع کردند به شکل گرفتن، یعنی هم بسته با آن انرژی ایجاد شده آرایش جدیدی به خود می گیرند.

در مهارت های زندگی یکی از موثرترین و اصلی ترین موضوعات، شیوه ی ارتباط  موثر است یعنی تعریف مهارت های ارتباطی ما

ما وقتی به دنیا می آییم با 40 تا 50 هزار میلیارد ارتباط نورونی به دنیا می آییم. این خیلی بزرگ است. ببینید خدا چه معجزاتی در این سیستم بدن انجام داده است. اینها مثل همان شن های در همان سینی هستند که برای اینکه یکنواخت و مرتب شوند نیازمند نواختن یک ساز هستند.

یکی از مسائل اساسی و مهمی که این ارتباط های نورونی را آرایش می دهد و آنها را یکنواخت و به سامان می کند همین ارتباطات بین افراد است. 

این ارتباطات اگر از هارمونی و هماهنگی و نظم برخوردار باشد،از زیبایی برخوردار باشد آرامش روانی که ایجاد می کند پر از بهداشت روانی خواهد بود. اگر ارتباطات  پر از دوست داشتن، پر از مهر ورزیدن و عشق ورزیدن باشد،پر از صفا و صمیمیت باشد آرامش روانی از بهداشت روانی برخوردار خواهد بود. اگر پر از قهر و کینه و بداخلاقی و دشمنی و گناه باشد،آرامش روانی که برای من ایجاد خواهد کرد پرازآسیب روانی خواهد بود. اگر ارتباطات درست نباشد بیماری های روانی می آفریند و نه تنها بیماری روانی، بلکه بیماری جسمی هم ایجاد می کند چون اینها کاملاً به هم وابسته است.

دکتر دوایی

برای خیلی ها این موضوع تجربه شده است که وقتی جایی می روید می بینید که انگار حالتان گرفته است، خوشحال نیستید. امکان دارد خیلی هم به شما عزت و احترام کنند و پذیرایی مطلوبی هم از شما انجام دهند. این را در مباحث روانشناسی اجتماعی داریم که شما می توانید فرض را بر این بگذارید که افرادی که در آن خانه زندگی می کنند با هم ارتباط موثر خوبی ندارند،انرژی مثبتی روی هم ندارند یا به تعبیر دیگر سازی که برای هم می زنند فاقد هارمونی دل نوازی است.

اما مکان هایی هم هست که خیلی ساده و بی تکلف است اما شما از حضور در آنجا لذت می برید. دوست دارید در میان آنها باشید حتی اگر با یک لیوان آب یا یک استکان چای از شما پذیرایی کنند. اینجا یک فرض دیگر برقرار است. نمی گویم قطعیت دارد می گویم فرض است که افراد این خانواده همدیگر را دوست دارند و به هم عشق می ورزند و تمایل به یکدیگر و دوست داشتن همدیگر را ابراز می کنند.

اگر ارتباطات  پر از دوست داشتن، پر از مهر ورزیدن و عشق ورزیدن باشد،پر از صفا و صمیمیت باشد آرامش روانی از بهداشت روانی برخوردار خواهد بود. اگر پر از قهر و کینه و بداخلاقی و دشمنی و گناه باشد،آرامش روانی که برای من ایجاد خواهد کرد پرازآسیب روانی خواهد بود

یک مثال دیگر می زنم شاید تجربه ی رفتن به دادگستری را داشته باشید. نه شما از کسی شکایت کرده و نه شما از کسی شکایت کرده باشید، فقط یک سند را مثلاً می خواهید ببرید تا برابر اصل کنید اما دوست دارید در کمترین زمان کارتان را انجام دهید و از آن سازمان یا اداره بیرون بیایید. می دانید علت چیست؟ به خاطر اینکه این محیط پر از دعوا، پر از اختلاف، پر از قهر، پر از شکایت یا طلاق است. کسی به دادگستری به خاطر دوست داشتن و عشق ورزیدن مراجعه نمی کند.

اگر همین اختلاف در خانه ی ما باشد خوب طبیعتاً ما از ورود به این فضا لذت نمی بریم و می خواهیم هر چه زودتر از آن بیرون بیاییم و دنبال این احساس آرامش در بیرون خانه می گردیم و خانواده بدین ترتیب کم کم از بین خواهد رفت.

برخی فکر می کنند که همین که در کنارهم باشیم موجب تعلق می شود، یعنی هم جواری باعث ایجاد تعلق می شود. اما نظریات روانشناسی دیگربیان می کند که لزوماً هم جواری تعلق ایجاد نمی کند بلکه باید محرک و پاسخ همدیگر باشیم. در واقع محرک و پاسخ بودن است که تعلق ایجاد می کند. زن و شوهری بیست سال پیش هم هستند و با هم زندگی می کنند اما تعلق به همدیگر ندارند. الزاماً در کنار یکدیگر بودن تعلق ایجاد نمی کند. خواهر و برادری در کنار هم زندگی می کنند اما با هم ارتباط روحی ندارند. برای همین است که تاکید می کنم که باید ارتباط برقرار کردن را یاد بگیریم.

تبیان: اگر این ارتباط را بخواهیم مشخص تر کنیم و فقط الان بخواهیم در مورد خانواده صحبت کنیم اگر امکان دارد این شیوه های ارتباط موثر را در خانواده تبیین بفرمایید. یعنی چه کار کنیم که این ارتباطات در خانواده تحکیم شود؟

اولین تکنیک کاربردی برای استحکام روابط در خانواده و ما را به سلامت روانی می رساند  ایجاد رابطه دو به دو در خانواده است.

وقتی یک خانواده پنج نفر است ما چند تا رابطه ی دونفری داریم. 10 تا رابطه ی دونفری داریم. این تابع یک فرمول   یعنی وقتی یک خانواده شش نفر باشد، شانزده رابطه دو به دو می شود تعریف کرد.

 خیلی خوب است که همه ی اعضای خانواده دسته جمعی شب به خانه ی مادربزرگ یا پدربزرگ بروند یا صبح جمعه با هم کوه بروند و یا مسافرت خانوادگی بروند اما این کفایت نمی کند. برای ایجاد تعلق و عشق فقط پروژه ی دسته جمعی کافی نیست بلکه پروژه های دو به دو می بایست به طورمجزا وجود داشته باشد، یعنی پدر با هر کدام از بچه ها به طور مجزا به طوری که فرزند دیگری در این رابطه حاضر نباشد پروژه ی دو به دو داشته باشد .

دکتر دوایی

مادر پروژه ی مستقلی با هر یک از فرزندانش به طور مجزا داشته باشد که فرزند دیگری در آن نباشد. خود زن و شوهر هم با هم پروژه ی مستقلی داشته باشند که بچه ها در آن نباشند.

وقتی یک زن و مرد بیرون هستند و برای ناهار مرد به زن می گوید که با هم برویم ودوتایی ناهار بخوریم این اشتباه زن است که بگوید چون بچه ها نیستند به من نمی چسبد.

 باید پروژه ی دوتایی زن و مرد حفظ شود و نه پنهانی، بلکه بچه ها باید حتماً بدانند که پدر و مادرشان این ارتباط دونفره را دارند چون باعث می شود که بچه ها احساس کنند و بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و ارتباط زیبایی با هم دارند و این موضوع باعث ایجاد آرامش روانی و بهداشت روانی در خانواده می شود.

برای ایجاد تعلق و عشق فقط پروژه ی دسته جمعی کافی نیست بلکه پروژه های دو به دو می بایست به طورمجزا وجود داشته باشد، یعنی پدر با هر کدام از بچه ها به طور مجزا به طوری که فرزند دیگری در این رابطه حاضر نباشد پروژه ی دو به دو داشته باشد .

شما فکر می کنید چرا وقتی بچه ی دوم می آید بچه های اول دچار ناراحتی می شوند؟ انگشت مکیدن و ناخن جویدن در بین بچه های اول به خصوص در خانواده های ایرانی رایج است. چون این رابطه ی دو به دو اساساً تعریف نشده است.بچه ی اول می ترسد که بچه ی که تازه به دنیا آمده رابطه ی کودک اول خانواده با پدر و مادررا مختل می کند.

یک وعده ازسه وعده ی صبحانه و ناهار و شام با هم خورده شود این خیلی خوب است. این پروژه ی مشترک خانواده است که متاسفانه خیلی از خانواده ها به این سمت دارند می روند که هر کس صبحانه ی خودش،هر کس ناهار خودش، و یا شام خودش را در خانواده تنها بخورد.این یک آفت است که به بنیان خانواده ها ضربه می زند.هر خانواده متناسب با مبانی فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی خودش حتماً می بایست یک پروژه ی دسته جمعی داشته باشد. سینما، پارک، تئاتر، ورزش، مسافرت سیاحتی یا زیارتی و ...و در عین حال در کنار این مطلب،برای پروژه ی دو به دو در جای خودش می بایست وقت گذاشت.

برخی این سئوال شاید برای شان پیش بیاید که همین که وقت کنیم پروژه ی دسته جمعی داشته باشیم خیلی هنر کرده ایم چه برسد به پروژه های دو به دو؟!

من یک نکته ای باید بگویم: هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد. اگر می خواهیم خانواده ی ایده آل و زندگی خوب داشته باشیم باید حتماً برنامه داشته باشیم تا خانواده ی سرحال و متعادل و سرزنده و شادی داشته باشیم،اما همه ی پروژه ها لزوماً  زمان بر نیست. پدری می گوید من ساعت  یک شب به خانه می آیم. یک مثال می زنم تا هر کس به فراخور کار خودش در زندگی پیاده کند مثلاً یک دفترچه می خریم که این دفتر مال من و دخترم می باشد. به خصوص در سنین نوجوانی این تجربه بسیار مثمرثمر بوده است.

دکتر دوایی

اگر کلمه ی قشنگی، شعر قشنگی، حرفی، پیامی، یادداشتی، یک آیه از قرآن، یک حدیث به ذهن پدر می آید در برگه های این دفتر برای دختر می نویسند. حتی وقتی زمان هم خیلی کم است فقط می توانیم بنویسیم «دلم برایت تنگ شده و دوستت دارم دخترم» به همین سادگی، متقابلا دختر هم همین طور. این می شود دفترچه ی من و فرزندم، این می شود پروژه ی دو به دو شخصی پدر و دختر با هم.

یا یک مثال دیگر، وقتی فرزند شما از یک برنامه تلویزیونی خوشش می آید و همه مشغول به دیدن آن هستیم اگر پدر خانواده مثلاً مقداری تنقلات یا آجیل برای فرزندش بخرد ناخودآگاه او را درگیر یک پروژه ی جداگانه 2 به 2 کرده است. این مقداری چیپس و ماست و چند بسته تخمه آغاز یک پروژه ی مستقل دو نفره بین پدر و فرزند می شود. پدر به راحتی می تواند بگوید: من می خواهم بنشینم و با تو تلویزیون نگاه کنم.

یا اینکه مادر خانه با دخترش قراربگذارند که شام فلان شب را می خواهیم با کمک هم درست کنیم.

حتماً و لزوماً رفتن به پارک و سینما و ورزش و کارهایی که وقت گیر هستند پروژه ی مستقل نیستند. وقتی فرزند شما یک فیلمی می بیند و یا کتاب رمانی می خواند پدر و مادر هم بخشی از آن را ببینند و بخوانند و به این ترتیب با فرزندشان می توانند در مورد موضوع فیلم و یا رمان با هم حرف بزنند این می شود یک پروژه ی دو به دو مستقل.

خیلی از چالش ها و گرفتاری های زندگی زمانی حل و فصل می شود که یا زن این توانایی را داشته باشد که از دید شوهرش به موضوع نگاه کند و یا اینکه مرد این توان را داشته باشد که از دید زن و به جای زن به موضوع نگاه کند.

تبیان: مثال های شما در عین سادگی بسیار کاربردی بودند. از دیگر راههای ایجاد ارتباط موثر در خانواده چیست؟

یکی از موارد مهم این است که پدیده را از دید مخاطب نگاه کنیم به خصوص برای زن و شوهری که تازه ازدواج کردند وبه ویژه درپنج سال اول ازدواج این موضوع بسیار مهم است.

خیلی از چالش ها و گرفتاری های زندگی زمانی حل و فصل می شود که یا زن این توانایی را داشته باشد که از دید شوهرش به موضوع نگاه کند و یا اینکه مرد این توان را داشته باشد که از دید زن و به جای زن به موضوع نگاه کند.

نکته مهمی که در ایجاد ارتباط  بسیار با اهمیت است این است که بتوانیم پدیده را از دید مخاطب نگاه کنیم. اصرار نداشته باشیم که همان چیزی که من می گویم درست است. این مطلب می تواند به یک خانواده استحکام ببخشد،یا اینکه آن را از بین ببرد. اگر ما یاد نگرفته باشیم و تمرین نکرده باشیم که پدیده را از دید مخاطب نگاه کنیم طبیعتاً همیشه جنگ خواهیم داشت. اصرار نکنیم هر آنچه را که می بینیم مورد قضاوت قرار دهیم. بگذاریم با هم حرف بزنیم.

باید بگویم خوش به حال خانواده هایی که با هم زیاد حرف می زنند. وقتی حرف می زنیم موضوعات تبیین می شود واجازه می دهیم تا در دید طرف مقابل قرار بگیریم  وگرنه اصرار در موضع خودمان ارتباطات را منفصل می کند.

اینکه ما در آموزش و پرورش می بایست در کارهای گروهی به بچه هایمان آموزش بدهیم که اصرار نداشته باشند که به همشاگردی های خودشان موضع خودشان را اثبات کنند و همچنین در کارهای گروهی خوب بشوند.

دکتر دوایی

عمده ی مسائلی که در مشاوره های بعد از ازدواج آموزش داده می شود همین مسائل است: جای همدیگر ببینیم و پدیده را از منظر مخاطب بررسی کنیم و تحلیل بکنیم.

یک مثال بزنم: مجسمه ی نوزاد مسیح در کلیسای شهری گم می شود کشیش همه را فرا می خواند که این مجسمه دزدیده شده و اگر پیدا نشود مشمول عذاب خدا می شویم. همه در تکاپوی پیدا کردن آن مجسمه برمی آیند و درهمین حال کشیش کودکی را می بیند که در حیاط کلیسا با کالسکه خود چیزی را حمل می کند. خوب که نگاه می کند مجسمه را در کالسکه ی کودک می بیند وعصبانی می شود و به او تهمت دزدی می زند- کودک می گوید: من دیشب نذر کرده بودم که اگر پدرم برایم کالسکه بخرد اولین کسی را که سوار کنم مجسمه ی نوزاد مسیح باشد. از دید یک عده این دزدی است و از دید آن کودک این یک نذر دینی است.

اصرار نکنیم بر اساس همان چیزی که به چشم می بینیم قضاوت کنیم.

 

بخش خانواده ایرانی تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۳۹
محمد برزوئی

شاه کلیدی برای نفوذ در قلب همسر

کلید

اگر تازه نامزد کرده اید یا اگر مدتی است که ازدواج کرده اید، بدانید که مواردی وجود دارد که هیچگاه تغییر نمی کند مثل احساس نیاز به تقدیر و تشکر یا احساس نیاز به داشتن رابطه خصوصی، و این فقط مختص آقایان نیست بلکه خانم ها را نیز شامل می شود.

جمله‌های‌ کلیدی برای جذب همسر  را باید چون نهالى دانست که لازم است تمام تمهیدات را به‌کار بست تا این نهال سست و شکننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبدیل گردد و ریشه‌ی آن، در اعماق جان زن و مرد نفوذ کند. آن‌چه در این میان دارای اهمیت می‌باشد، محبت و شیوه‏هاى صحیح ابراز آناست. محبت بین زن و مرد ، اکتسابى است، بدین معنا که هم زن و هم مرد، باید شیوه‏هاى ابراز آن را آموزش دیده، تمرین کنند و به کار برند.

 

ابتدا به جمله‌های کلیدی که بیان آن‌ها از زبان آقایان به همسرشان در ایجاد یک زندگی شاد و سالم، پراهمیت می‌باشد،   می پردازیم و سپس به بررسی این مسأله در خصوص خانم‌ها اشاره خواهیم داشت.

 

روز خوبی داشتی؟

هنگامی‌که از همسر خود در مورد چگونگی گذراندن روزش پرسش می‌کنید، برداشت او این خواهد بود که شما انسان بافکری هستید و مشتاق‌اید بدانید او ساعات کاری خود را چگونه سپری کرده است این سؤال، به همسر شما مجوز آن را خواهد داد که مدتی در مورد کوچک‌ترین اتفاقاتی که برایش افتاده، صحبت نماید. با این عمل، به او فرصتی می‌دهید تا با گفتگو، شما را به‌عنوان محرم ‌اسرار خود در نظر بگیرد.

عشق و دوست داشتن

تو زیباترینی!

این جمله باعث افزایش اعتمادبه‌نفس در او خواهد شد. شما به همسر خود اطمینان می‌دهید که او برای شما جذاب است و به او علاقه دارید. این تحسین و تعریف بسیار مهمی در دنیای زنانه محسوب شده و امتیاز شما را در نزد همسرتان، ارتقای چشم‌گیری خواهد داد. همچنین بیان این جمله، به او تفهیم می‌کند که شما تا چه حد برایش ارزش قائل هستید.

 

در مورد (هرچیزی) چه احساسی داری؟

پرسیدن این سؤال، به همسرتان نشان‌می‌دهد که شما خالصانه برای احساسات او اهمیت قائل هستید. زن‌ها عاشق بیان احساسات‌شان در مورد هر موضوع قابل تصوری می‌باشند. این سؤال، بیانگر جنبه‌ی مهربانی و دلسوزی یک فرد است. وقتی همسرتان درمی‌یابد که شما توجه‌تان را به او مبذول داشته‌اید، او نیز متقابلاً احساسات خود را با شدت بیش‌تری، اهدا خواهد نمود.

 

تو واقعاً زرنگ و باهوشی

با تصدیق نمودن هوش و ذکاوت او، این مفهوم را می‌رسانید که علاوه ‌بر محاسن ظاهری، متوجه ذهن و فکر توانمندش نیز شده‌اید. همسر شما با شنیدن این جمله، در مورد همه‌ی جوانب زندگی خود، احساس رضایت و خشنودی خواهد نمود. این سخن، نشانه‌ی احترام از طرف شما برای همسرتان محسوب می‌گردد. زن‌ها، عاشق مردان صمیمی و خوش‌قلب می‌باشند و هیچ‌چیزی بهتر از بیان و تشخیص هوش و ذکاوت آنان، نمی‌تواند صفات عالی شما را آشکار نماید.

 

می‌خواهم همه‌ی عمرم را با تو سپری کنم

هنگامی‌که این جمله را بیان می‌دارید، او را به تداوم تعهدتان، مطمئن می‌سازید و به‌تبع، همدلی همیشگی او را خواهید

داشت.

جمله‌های‌ کلیدی برای جذب همسر زندگی زناشویی را باید چون نهالى دانست که لازم است تمام تمهیدات را به‌کار بست تا این نهال سست و شکننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبدیل گردد و ریشه‌ی آن، در اعماق جان زن و مرد نفوذ کند

تو بهترین دوست منی

به این معنی است که برای رابطه‌تان ارزش قائل هستید و مایل‌اید کارهایی را به همراه او انجام دهید که مردان دیگر ممکن است قادر به انجام آن‌ها نباشند. همسرتان بعد از شنیدن این جمله، پیوستگی مقاومت‌ناپذیری با شما پیدا خواهد نمود. این جملات، شما را در نظر او به‌جای یک فرد عادی، به انسانی جذاب تبدیل می‌کند.

 

دوست داشتن در کودکان

تو یک مادر ایده‌آل خواهی شد یا هستی

اغلب زن‌ها آرزو دارند که روزی بچه‌دار شوند، هم‌چنین بیش‌تر مواقع با خودکلنجار می‌روند که آیا در این راه موفق خواهند بود یا نه. با گفتن این جمله، به او اطمینان می‌دهید که به‌طورحتم به هدفش خواهد رسید، به‌علاوه با ارضای نیازهای درونی‌اش، باعث آرامش و تسکین او می‌شوید. بیان این کلمات از زبان شما به‌عنوان یک همسر، او را تبدیل به خوشحال‌ترین انسان روی زمین خواهد نمود.

 

 تو زندگی منو کامل می‌کنی

این جمله می‌گوید که او، تنها فرد مورد علاقه‌ی شماست. همه‌ی زن‌ها دوست‌دارند این جمله را از زبان شوهرشان  بشنوند. بیان این عبارت، به مفهوم آن است که همسر خود را به‌طور کامل پذیرفته‌اید و او مکملی همیشگی برای  شماست. به این‌ترتیب در همسرتان، احساسی لذت‌بخش و پایدار به‌وجود خواهد آمد. این جمله تأکید می‌کند که شما در زندگی، به او نیاز داشته و نمی‌توانید بدون او به زندگی ادامه دهید. زن‌ها از شنیدن چنین جملاتی، بسیار دلگرم می‌گردند.

 

  دوستت دارم

برایش اهمیت بسیار زیادی قائل‌ایم، می‌تواند تأثیر شگرفی به همراه این جمله‌ی دوکلمه‌ای معروف و کوتاه که همگی ما داشته باشد. هر روز چندین‌بار این جمله را برای همسرتان تکرار نمایید چراکه گفتن این عبارت به او، باعث روشن نگاه داشتن شعله‌های آتشی می‌گردد که همیشه نیاز به برافروزی دارند. اگر در بین شما، کسانی هستند که تا به حال این جمله را به همسرشان نگفته‌اند، بدون تردید، آن را بیان کنید. وقتی اثر شگرف این جمله را در همسرتان ببینید، هرگز از تکرار آن کوتاهی نخواهید کرد.

 

خانم ها با گفتن شش جمله زیر به همسرانشان، آنها را سرشار از عشق و علاقه می کنند، این جملات عبارتند از:

 

 عالی به نظر می رسی

مردها درست مثل خانمها احساس نا امنی می کنند. ممکن است که این ضعفشان را نشان دهند یا نه. اما گاهی اوقات تعجب می کنند اگر شکمشان بزرگ شده باشد و از کمربندشان جلوتر زده باشد یا موارد دیگر. پس گاهی اوقات باید از آنها تعریف و تمجید کرد. 

شاه کلیدی برای نفوذ در قلب همسر

من عاشق هیکل تو هستم.

ما با گفتن این جمله نمی خواهیم دروغ بگوییم.این جمله را بدون اینکه بخندید یا شرمنده شوید بگویید. مردها نسبت به بدنشان حساس هستند و همچنین آنها دوست دارند بدانند بدنشان شما را مجذوب می کند.

 

من به وفاداری تو اطمینان دارم

در اعماق قلب هر مردی این آرزو وجود دارد که همسرش با تمام وجود به او اعتماد داشته باشد. چند بار شده مردی را ببینید که به همسر خود می گوید: "فقط اگر به من اعتماد داشتی..."

این جمله " من  به تو اعتماد دارم " ، به اعتماد به نفس او کمک می کند. با گفتن این جمله به او می فهمانید که به او مطمئن هستید و از این بابت که او توسط فرد دیگری گمراه نمی شود خیالتان راحت است.

 

حق با شماست

ما همه دوست داریم که حق با ما باشد که مردها هم از این مقوله مستثنی نیستند. شما می دانید چه مواقعی؟ گاهی اوقات، وقتی که حق با اوست بهتر است به او بگویید مخصوصا اگر با هم بحث کرده اید. مطمئنا فکر می کنید که با گفتن این جمله همسرتان فکر می کند که شما ترسیده اید یا در بحث کم آورده اید اما این جمله باعث می شود که بحثتان تمام

زن و مرد

شود. با شنیدن این جمله، به همسرتان احساس خوبی دست می دهید و به او ثابت می شود که شما فردی منطقی هستید و اشتباهتان را پذیرفته اید و این به هموار کردن مخالفت های بعدیتان کمک می کند.

 

 این پیچ را باز می کنی ؟

مردها دوست دارند احساس مردانه کنند. این نکته ریشه در فرهنگ ما دارد. کمک کردن در کارهای ساده به آنها احساس خوبی می دهد. ما نمی گوییم که شما از آنها کارهایی را بخواهید انجام دهند که از دست خودتان برمی آید اما اگر به دستیار نیاز داشتید، همسرتان مورد خوبی هستند که آنها را هم شاد می کند.

 

تو کچل نیستی؟

حدود یک چهارم مردها در سن 25 سالگی ریزش مو پیدا می کنند و تا سن 60 سالگی دو سوم موهایشان را از دست می دهند. از دست دادن موهایشان برای آنها ترسی را به دنبال می آورد. بنابراین حتی اگر همسرتان مقداری تاسی پیدا کرده است، به او بگویید که کچل نیستی. این جمله دقیقا معادل این است که شما بپرسید به نظر شما این لباسی که تن من است مرا چاق نشان می دهد؟

 

منبع: ماهنامه شادکامی و موفقیت

                                                                                                    سایت سیمرغ

گروه خانواده ایرانی سایت تبیان

 تنظیم و فرآوری: نسرین صفری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۳۸
محمد برزوئی

*****

*****

*****

*****

*****

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۱۴
محمد برزوئی

وبلاگ روستای کلاته میرعلی نوشت:

مراسم احیاء شبهای قدر به رسم هر ساله در مسجد روستای کلاته میر علی برگزار شد . در این مراسم که با حضورپرشور  نمازگزاران و روزه دارن عزیز روستا منعقد گردید از ساعت ۱۰  شب با روضه خوانی حاج آقای ذاکری آغاز گردید و سپس دعای جوشن کبیر تلاوت شد .

 نماز صد رکعتی که یکی از مستحبات شبهای قدر است در ادامه اقامه گردید و در آخر نیز مراسم سر گرفتن قرآن و راز و نیاز با خدا در فضایی کاملا روحانی  انجام شد . مناجات با خدا تا سحر ادامه داشت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۳:۲۹
محمد برزوئی

صفحه اختصاصی حدیث و آیات قال الله تعالی : إنَّما یَعمُرُ مَساجِدَ اللّه‏ِ مَن آمنَ بِاللّه‏ِ وَ الیَومِ الآخِرِ و أقامَ الصَّلوةَ و آتَى الزَّکوةَ و لَم یَخشَ إلاَّ اللّه‏َ فَعَسى اُولئِکَ أن یَکُونُوا مِنَ المُهتَدینَ حدیث

قال الله تعالی : جز این نیست که مساجد خدا را آن کس آباد مى‏کند که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد و نماز بگذارد و زکات بپردازد و جز از خدا نترسد . امید است که اینان از رهیافتگان باشند .

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله :هر که مسجدى ، هر چند به اندازه لانه یک پرنده ، بنا کند ، خداوند براى او در بهشت خانه‏اى بسازد .

امام صادق علیه‏السلام :هر کس مسجدى بسازد ، خداوند براى او در بهشت خانه‏اى بسازد .

بدینوسیله به اطلاع میرساند شماره حساب460847222 نزد بانک تجارت شعبه شهر رود آب سبزوار به نام مسجد صاحب الزمان روستای دروک اختصاص به واریز کمکهای شما عزیزان جهت تکمیل و تجهیز مسجد و حسینیه روستای دروکدارد.


*****

*****

منبع : وبلاگ روستای دروک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۳:۱۵
محمد برزوئی

وبلاگ روستای دروک نوشت:

سارقی دوره گرد در روز یکشنبه 16 ماه مبارک رمضان از زمان استراحت مردم در بعد از نماز ظهر و عصر استفاده کرده و در یک اقدام ضربتی تعداد زیادی از شیر های آب سرویسهای بهداشتی مساجدو حسینیه های روستاهای دروک ؛ دامرود و شهر رودآب را البته تا جاییکه ما خبر دار شدیم به سرقت برد که بعد از اطلاع یافتن مردم و خادمین مکانهای یاد شده پی گیریهای به عمل آمده و اقداماتی در حال انجام است تا سارق یاد شده دستگیر شود.

و نکته ای که لازم به ذکر است این است که مردم و متولیان مکانهای عمومی بیشتر مواظب باشند و افراد ناشناس را که در محلهای آنها تردد میکنند تحت نظر داشته باشند تا شاهد این گونه اتفاقات نباشیم و در خواست داریم از نیروهای امنیتی و انتظامی بخش هم کما فی سابق در دستگیری این سارق تسریع نمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۳:۰۲
محمد برزوئی

شخصى به اباذر نوشت :
به من چیزى از علم بیاموز!
اباذر در جواب گفت :
دامنه علم گسترده تر است ولى اگر مى توانى بدى نکن بر کس که دوستش ‍ مى دارى .
مرد گفت :
این چه سخنى است که مى فرمایى آیا تاکنون دیده اید کسى در حق محبوبش بدى کند؟
اباذر پاسخ داد:
آرى ! جانت براى تو از همه چیز محبوب تر است . هنگامى که گناه مى کنى بر خویشتن بدى کرده اى .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۳
محمد برزوئی

دختر رشید هجرى (صحابه خاص امیرالمؤ منین ) مى گوید:
پدرم گفت : امیرالمؤ منین به من فرمود:
اى رشید! چگونه صبر و تحمل خواهى کرد، آنگاه که پسر زن بدکاره ، تو را دستگیر کرده و دستها، پاها و زبان تو را ببرد؟
عرض کردم :
یا امیرالمؤ منین ! آیا عاقبت این کار رفتن به بهشت و رسیدن به رحمت الهى خواهد بود؟
فرمود:
آرى ! تو در دنیا و آخرت با من هستى .
دختر رشید مى گوید:
چند روز بیشتر نگذشته بود که ماءمور عبیدالله بن زیاد از پى پدرم آمد. پدرم به نزد فرزند زیاد رفت . و ابن زیاد او را مجبور کرد از امیرالمؤ منین تبرى جوید. پدرم نپذیرفت .
سپس گفت :
على به تو خبر داده است که چگونه مى میرى ؟
پدرم گفت :
دوستم امیرالمؤ منین فرموده است که تو مرا به برائت از او دعوت مى کنى و من نخواهم پذیرفت و تو دست ها، پاها و زبان مرا قطع خواهى کرد. ابن زیاد گفت :
به خدا سوگند! دروغ او را آشکار خواهم کرد!
آنگاه دستور داد دستها و پاهایش را بریدند و زبانش را رها کردند سپس او را بسوى منزل حرکت دادند، گفتم :
پدر جان ! از قطع دستها و پاهایت خیلى ناراحتى ؟
گفت :
نه ، دخترم ! فقط اندکى احساس درد مى کنم .
هنگامى که پدرم را از قصر بیرون آوردند در حالى که مردم دورش را گرفته بودند گفت :
کاغذ و قلم بیاورید تا از حوادث آینده و رویدادهایى که تا روز قیامت واقع خواهد شد - که از سرورم امیرمؤ منان شنیده ام - شما را خبر دهم . آنگاه قسمتى از حوادث آینده را بازگو کرد.
ابن زیاد از این جریان آگاهى یافت ، کسى را فرستاد زبان او را نیز بریدند و در همان شب به رحمت خداوندى پیوست
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۳
محمد برزوئی


امام رضا علیه السلام مى فرماید:

هر کس با زبان استغفار کند ولى در قلب استغفار نکند، خود را مسخره کرده .

هر کس از خدا توفیق بخواهد و کوشش ننماید، خود را مسخره کرده .

هر کس هوشیارى و احتیاط در زندگى بطلبد ولى بى مبالاتى کند، خود را مسخره نموده .

هر کس از خدا بهشت بخواهد و بر مشکلات عبادت صبر نکند، خود را مسخره کرده .

هر کس از آتش جهنم به خدا پناه برد ولى خواسته هاى نا مشروع دنیا را ترک ننماید، خود را مسخره نموده .

و هر کس به یاد خدا باشد ولى سرعت براى دیدارش نگیرد خود را مسخره کرده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۲
محمد برزوئی