روداب

روداب

روداب

روداب

پشت فرشتگان لرزید از صدای شکستن بالت

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۱۲ ب.ظ
شب، سکوت است و بازتاب غمت، آسمان آسمان بیابان است

مرگ در کوچه می وزد امشب، باز تنهایی ات پریشان است

 

کاسه‌های گرسنه می‌آیند، کودکانی یتیم و بغض آلود

دست‌هایت پُر است از ایمان، سفره امّا گرسنه نان است

 

شانه‌هایت پرنده زخمند، در فضای کدورتی جاری

در نگاهت ستاره‌ای پنهان، پشت اعماق درد سوزان است

 

هفت پشت فرشتگان لرزید، از صدای شکستن بالت

بازوان نحیفت، ای بانو، تکیه گاه عصای ایمان است

 

پشت احساس گرم نخلستان، بوی مردی غریب می‌آید

عطر زخم شقیقه‌اش گویی، بوی تاریخ رنج انسان است

 

کوفه در کوفه بی‌وفایی را، با غروری شکسته تاب آورد

با سکوتی که در مناجاتش، حزن داوودی نیستان است

"صادق رحمانی"
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۵
محمد برزوئی

روداب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی